1. زیارت شما قلبی باشد. در موقع
ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال
داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیهالسلام اذن دخول میطلبید و میگویید: “أ أدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟”
زیارت امام رضا
علیهالسلام از زیارت امام حسین علیهالسلام بالاتر است، چرا که بسیاری از
مسلمانان به زیارت امام حسین علیهالسلام میروند ولی فقط شیعیان اثنی عشری به
زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند.
2. به قلبتان
مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه ؟ اگر
تغییر حال در شما بود، حضرت علیهالسلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سید
الشهداء علیهالسلام گریه است ، اگر اشک آمد امام حسین
علیهالسلام اذن دخول دادهاند و وارد شوید.
3. اگر حال
داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان
مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل
کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
4. بسیاری از حضرت رضا
علیهالسلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد
مقدس،- هم همین طور – کسی مادرش را به کول میگرفت و به حرم میبرد. چیزهای عجیبی
را میدید.
5. ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن
الی ماشاءالله به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غدهای داشت و میبایستی مورد
عمل جراحی قرار میگرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا(ع) خواست او را شفا بدهد،
شب، حضرت معصومهعلیهاالسلام
را در خواب دید که به وی فرمود: “غده خوب میشود. احتیاج به عمل ندارد!” ارتباط
خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته، خواهر جوابش را داده است.
6. همه زیارتنامه
ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید.
زیارت امین الله مهم است. قلب شما
این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر
امام علیهالسلام بشمرید. حضرت علیهالسلام میدانند! مبالغه در دعاها نکنید!
زیارت قلبی باشد. امام رضا علیهالسلام به کسی فرمودند: “از بعضی گریهها ناراحت
هستم!”
7. یکی از بزرگان
میگوید، من به دو چیز امیدوارم؛ نخست آنکه قرآن را با کسالت
نخواندهام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان میخوانند که گویی شاهنامه میخوانند.
قرآن کریم موجودی است شبیه عترت. دوم، در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کردهام.
حضرت آیتالله
العظمی بروجردی رحمةالله علیه مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند: “در روز عاشورا
مقداری از گِلِ عزاداری امام حسین علیهالسلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در
عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!”
پس از حادثه بمب
گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیهالسلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد.
“در آن زمان شما
کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم.”
این جمله دو معنی
دارد:
معنی اول این که
حضرت رضا علیهالسلام آن روز به کربلا رفته بودند.
معنی دوم یعنی
این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیهالسلام ریختند
و ضریح را خراب کردند و در آنجا آتش روشن کردند!
8. کسی وارد حرم
حضرت رضا علیهالسلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه
میباشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین – سلام الله علیهم
– را یک یک با سلام
ذکر میفرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ
رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان سلام
الله علیه و ارواحنا له الفداء است.
9. در همین حرم
حضرت رضا علیهالسلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت
رضا علیهالسلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت
مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و
حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند.
روز بعد آن کس در
بیداری به حرم مشرف شد. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت است! حضرت عیسی و حضرت
مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیهالسلام
را زیارت کردند. زیارتنامه میخواندند. همین زیارتنامه معمولی را میخواندند! پس
از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال
شروع شد حال آیا حضرت رضا
علیهالسلام وفات کرده است.
10. حرف آخر این
که: عمل کنیم به هر آنچه که میدانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب
نمیدانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.
برگرفته از کتاب “برگی از دفتر آفتاب”
منبع : رجانیوز
تاریخ شیعه سرشار از افتخارات بسیار و تحولات چشمگیر است. تحولاتی که به دست عالمان متعهد و فرزانگان اندیشمند پدید آمده است.
رجانیوز-رسول عبادی: ظهر روز سه شنبه هفته آخر مردادماه 15 دقیقه قبل از اذان ظهر به افق تهران، طبقه دوم پاساژ شهرام واقع در ضلع شمالی میدان امام حسین علیهالسلام، «کلینیک طب اسلامی»، وقت قرار مصاحبه ما با حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمدعلی آقارفیعی بود. روز قبل که برای انجام مصاحبه با وی در موضوع «طب اسلامی» تماس گرفتیم بعد از پرسیدن محور سؤالات و تأیید ضرورت آنها خیلی زود با خوشرویی زمان مصاحبه را تعیین کرد و سؤالات را اساسی دانست. دکتر آقارفیعی انسان وقت شناس، منظم و متواضعی است. در 15 دقیقهای که تا اذان مانده بود گپ و گفت کوتاهی با هم داشتیم از معرفی سایت گرفته تا مشکلاتی که مانع پیشرفت راه طب اسلامی شده است. خود دکتر خیلی قائل به این است که طبی را که یکی از معرفین و مروجینش است را اسلامی بداند تا سنتی. به ما میگوید از من چیزی ننویسید ما هر چه داریم از برکت انقلاب و امام و مقام معظم رهبری و عنایت آقا امام زمان (عج) است.
اذان را که میگویند بدون درنگ روپوش پزشکی سبز رنگ خود را از تن درمیآورد و عبا را به تن می کند و عمامه را به سر میگذارد و چفیهای را که همیشه همراهش است را به گردن میاندازد و با هم به سوی مسجد معروف امام حسین(ع) می رویم.
دکتر به خاطر مردمی بودنش بسیار مورد احترام نمازگزاران مسجد است. همه او را می شناسند. خودش هم شده که گاهی امام جماعت مسجد باشد و مردم به او اقتدا کنند. بین دو نماز دکتر طریقت منفرد وزیر سابق بهداشت نیز به طرف دکتر میرود و با او خوش و بش میکند. پایان نماز هم بعضی از نمازگزاران برای گرفتن دستور پزشکی پیش او میروند و مشکلات خود را با وی در میان میگذارند.
مصاحبه ما با دکتر آقارفیعی بعد از نماز آغاز شد. در این مصاحبه سعی بر آن بوده تا سؤالاتی را که پیرامون طب اسلامی کمتر در رسانه ها مطرح می شود بپرسیم. دکتر برای پاسخ به سؤالات از استنادات علمی و روایی استفاده میکند و پاسخ هایی هم که میدهد حاوی نکات قابل تأمل و جالبی است.
***
حجت الاسلام والمسلمین دکتر آقارفیعی در سال 1331 متولد شد و پس از تحصیلات مقدماتی در دانشگاه فردوسی مشهد تحصیلات خود را ادامه داد و در جوار حضرت ثامن الحجج، طبیب آل محمد (صلی الله علیه واله) در رشته پزشکی تحصیلات خود را پی گرفت و پس از اتمام، دوره جراحی عمومی را نیز گذراند.
دکتر آقا رفیعی به دلیل علاقه به موضوعات دینی، تحصیل در زمینه معارف دینی را نیز پی گرفت و دروس حوزه علمیه را تلمذ کرد. وی بر اساس موازین مترقی اسلام، قبل و بعد از انقلاب جهت توسعه عدالت اجتماعی زحمات قابل توجهی کشیده و نتیجه تحقیقات خود را در کنگره های بین المللی مختلف عرضه کرده است.
وی همچنین در طول جنگ تحمیلی با تشکیل گروههای درمانی در جبهه ها نیز حضور فعال داشت و پس از پایان جنگ به شاگردی محضر امام صادق(ع) و ارایه خدمات پزشکی ادامه داده است.
از جمله آثار منتشر شده دکتر آقا رفیعی می توان به کتاب (طب سلامی و تحقیقات نوین پزشکی) اشاره کرد.
کتاب (آفرینش انسان) و (مدیریت سالم) توسط انتشارات سرمدی به چاپ رسیده که کتاب آفرینش انسان پس از استقبال خوانندگان به چاپ دوم رسید.
در ادامه متن کامل مصاحبه تفصیلی رجانیوز با حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمدعلی آقارفیعی میآید.
***
در ابتدا از اینکه وقت خود برای انجام این مصاحبه در اختیار رجانیوز قرار دادید تشکر میکنم. شاید بهتر باشد برای ورود به بحث سلامت انسان و سبک زندگی سالم از دیدگاه طب اسلامی، از پیش از تولد بحث را آغاز کنیم. طب اسلامی علاوه بر توصیه های غذایی و درمانی، اصولاً تحولات روحی را نیز در طفل در نظر می گیرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم، و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین و علی اهل بیته کریم سیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
از این که با سئوالات بنیادین قصد تحقیق، جمعآوری اطلاعات و گسترش آنها در زمینه طب اسلامیـایرانی دارید، بسیار متشکریم و امیدواریم در این حرکت موفق شوید. ما که قبل از انقلاب و ضمن انقلاب درگیر این مباحث بودیم، احساس میکنیم زمان ما گذشته و نوبت به شما رسیده است. امیدواریم همان طور که شروع کردهاید، نسل سالمی به جامعه جهانی تحویل بدهید که آنها بتوانند نمونههایی برای یک زندگی ایدهآل باشند.
سئوال شما در باره پیش از تولد انسان است. همین قدر به شما بگویم که مکاتب مختلف جهان در مورد این موضوع خاص نظرات زیادی ندارند، یعنی فرضاً الان اگر به یک روانشناس غربی بگویید ما قبل از مباشرت زن و مرد چه غذایی تناول کنیم، شاید هیچ ایدهای نداشته باشد و راهکاری به شما نشان ندهد. برعکس اسلام و معصومین گرانقدر ما و آیات قرآن در دیدگاه بهداشت و درمان مباحث دقیقی را در این زمینه بیان کردهاند. پس بهتر است از فرهنگ خودمان استفاده کنیم. قبل از خواستگاری حتی داریم که از خانوادههای اصیل همسر بگیرید، به اخلاق توجه کاملی داشته باشید. در بحثهای آینده خواهیم گفت اخلاق با مزاج و تعادل آن ارتباط دارد. یا قبل از همبستری وضو داشته باشید، دو رکعت نماز بخوانید و از خداوند بخواهید فرزندان صالحی را به شما عنایت کند.
حتی در بعضی از روایات داریم که قبل از مباشرت از لبنیات استفاده نکنید. در غذاهایی که توصیه شده در هنگام تشکیل نطفه حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعلیها تناول شده است، به خرما، انگور و سیب اشاره کردهاند. قبل از این که مرد و زن با یکدیگر نزدیکی بیشتری داشته باشند، بهمحض این که خطبه عقد خوانده میشود، مستحب است داماد در دهان عروس عسل بگذارد. ما تحقیقی در باره عسل کردهایم و شاید 100 الی 200 صفحه مطلب در باره درمانهایی که با عسل ممکن است، آورده شده باشد. به عنوان مثال یکی از ویژگیهای عسل این است که بهسرعت جذب خون میشود و شیرینی آن سبب نشاط میشود.
امام رضا(ع) رسالهای دارند به نام «رساله ذهبیّه» که بخشی از آن را در کتاب مدیریت و کتاب آفرینش انسان بیان کردهایم. در آنجا به آداب زناشویی قبل از همبستر شدن تذکر میدهند که در تشکیل و آمادگی نطفهها اثر میگذارد و جالب اینجاست که در ایامی که رفتارهای زندگی و غذاها بر اساس ماههای سال تنظیم شده است، حتی عطری را که باید برای فصل تابستان استفاده کنید با عطری که در زمستان استفاده میشود تفاوت دارد؛ مثلاً عطرهای تند را باید برای فصل سرما بگذارید و آنهایی را که لطیفترند مثل یاس برای تابستان بگذارید.
نطفهای که به امر پروردگار بر اساس مودتی که خداوند بعد از اجرای خطبه بین زن و مرد برقرار میشود، تشکیل میشود، در طول ایام بارداری هم باید تحت نظر و مراقبت قرار بگیرد. ما سعی میکنیم قبل از مباشرت مزاج طرفین را اصلاح کنیم که در بحث مزاجها کاملاً بیان میکنیم که این امر با آداب تغذیه و حجامتهایی که قبل از ازدواج صورت میگیرد میسر است. بچهای که در شکم مادر هست، با روحیه مادر و پدر باید هماهنگی داشته باشد. در نمونههایی که از فرزندان متولد شده با آوای قرآن بررسی کردهایم، مشاهده کردهایم مادرانی که در طول حاملگی از صدای قرآن استفاده کردهاند، بعد از تولد رفتارهای کودکانشان بسیار آرامتر و آشناییشان با صوت قرآن کاملاً مشهود است و حتی روی زایمان مادر هم اثربخشی داشته و زایمان راحتتر انجام شده است.
غذاهایی را که مادر در طول حاملگی میخورد بر زیبایی صورت کودک و تعادل مزاج او اثر میگذارد. مثلاً اگر سیب، گلابی و انار بخورد، برای بچه اثر بهتری دارد، زیباتر متولد میشود. تعادل مزاج برای کودک مهم است. چهار گیاه را در روایات ما معرفی میکنند که ایجاد تعادل مزاج میکنند: انار، بنفشه ـکه هم روغنش هست و هم گُلشـ کاسنی که آن را در تشکیل فرزند پسر مؤثر دانستهاند، و رطب. این چهار ماده مزاج ملایمی دارند و لذا میتوان برای همه افراد تجویز کرد و در طول حاملگی از غذاهای مفید هستند.
منشأ کمبود کلسیم در زنان باردار و برطرف کردن آن
مصرف کلسیم برای زنان بسیار مهم است. یکی از مشکلات خانمها این است که به دلیل این که آفتاب کمی به بدنشان میرسد، جذب کلسیم در بدن آنها کم است و وقتی بچه در طول حاملگی استخوانسازی میکند، کلسیم خود را بهطور طبیعی از استخوانها و دندانهای مادر میگیرد. دیدهایم که برخی از زنان پس از حاملگی دچار پوسیدگی دندان شدهاند. پیشنهاد ما این است که همان طور که حضرت علی(ع) فرمودهاند: «آفتاب از پشت شفا و از روبرو بیماری است»، خانمها در طی روز چند دقیقه بگذارند آفتاب مستقیماً به پوستشان بخورد و غذاهای کلسیمداری مثل هلو، کلم، ترب، پودر سنجد و عسل استفاده کنند تا پس از حاملگی دچار کمبود کلسیم نشوند. در اواخر حاملگی ـمعمولاً از چهار ماهگیـ مصرف کُندُر را برای تقویت حافظه کودک، به اندازه یک نخود بعد از مسواک زدن فراموش نکنند. امام رضا(ع) معمولاً کندر را میل میکردند. گاهی بدنشان را با روغن مطبوع مثل روغن گل بنفشه ماساژ بدهند که زایمانشان راحتتر انجام شود. قدم بزنند تا حاملگی سبب افزایش وزن زیاد نشود.
بحث تغذیه و تاثر آن بر تغییرات روحی و جسمی طفل نوزاد مطرح شد. اصولا چه رابطهای میان تغذیه و سبک زندگی اسلامی- ایرانی وجود دارد؟
رابطه تغذیه و سبک زندگی در تمام مدت زندگی وجود دارد. ما در بعضی از آیات قرآن میبینیم ضمن این که از گیاهان و مزارع صحبت میشود، در باره تغذیه حلال، دادن خمس و زکات بعد از برداشت محصول تأکید شده است. خیلی تأکید میکنیم مادران ما از غذاهای حلال استفاده کنند. خودشان حساب خمس و زکات مالشان و غذاهایی را که در طول سال مانده است، داشته باشند و حتیالامکان به جاهایی مراجعه کنند و به مهمانیهایی بروند که اطمینان داشته باشند تغذیه در آنها حلال است.
بعد از حاملگی غذاهایی که پیشنهاد شده باز هم رطب است که خداوند به حضرت مریم سلامالله علیها بعد از فارغ شدن پیشنهاد کردند و برای کمخونی مادر خوب است. روی شیر مادر بسیار بحث شده است و حتی حکمای ما در نظر گرفتهاند اگر خواستید بچه را به دایه بسپرید، این دایه باید خوشهیکل و خوشاخلاق باشد و مزاجش طوری تنظیم شده باشد که شیری که به کودک میرسد شیر گوارایی باشد. بسیاری از مواردی که الان ما در درمان کودکان مثلاً یرقان کودک در نظر میگیریم، این است که شیر مادر را اصلاح میکنیم و وقتی شیر مادر اصلاح میشود، میبینیم روی تغذیه کودک اثر میگذارد و سبب مثلاً رفع ناراحتی گوارشی بچه میشود، درحالی که طب کلاسیک هیچوقت این موضوعات را در نظر نمیگیرد.
بر اساس آیات قرآن میدانیم تا دو سال غذای بچه شیر مادر است و بسیاری از مادرها با عجله اصرار دارند به بچه غذا بدهند، درحالی که اگر شیر مادر تقویت شود و مثلاً از آبگوشتهای مناسبی که در ظروف مسی درست میشوند، گوشت آن مطمئن است یا از سوپهایی که از جوجه طبیعی و ارگانیک درست شده باشند، از آشهایی که یک مقدار زیره و جو در آن باشد و روغن زیتون و مقداری سرکه به آن اضافه شود، شیر مادر کافی میشود و شیر مادر است که تغذیه دو سال بچه را تأمین میکند. این که بلافاصله بچه را از شیر میگیرند و به بچه شیرهای مصنوعی که به آنها مواد نگهدارنده اضافه شده است میدهند، باعث میشود در تغذیه کودک و هضم غذای او ناهماهنگی به وجود میآید.
در این دو سالی که فرمودید آیا میتوان از غذاهای دیگر نیز استفاده کرد؟
ببینید، یکی از مشکلات ما این است که برای روال غذای بچه تصور میکنیم با یک تغذیه عادی میتوانیم یک بچه طبیعی را پرورش بدهیم. خوشبختانه پایاننامه دکترای خودم را در 40 سال قبل در باره سوءتغذیه پروتئین انرژی نوشتم.
در جدولی که تهیه کردم، مقایسهای بین تغذیه یک کودک افریقایی، مجیدیه تهران و تغذیه یک کودک امریکایی انجام دادم. مشاهده کردیم کودک امریکایی از بچگی با غذاهای مقوی تغذیه میشود. بهجای برنج و ماکارونیای که برای خودمان درست میکنیم، از چهار پنج ماهگی از آبمیوه استفاده کنیم، مثلاً آبانگور به شیر مادر بسیار نزدیک است. یکی دو استکان در طول روز از آبانگور استفاده کنیم. در صورت تمایل به مصرف کره از کره طبیعی استفاده کنیم. اگر خواستیم به بچه بیسکوئیت یا امثال آن را بدهیم، خود مادر مقداری کیک درست کند و یک لایه نازک کره طبیعی ـمثلاً گاومیشـ روی آن بمالد و همراه آن آبمیوه و یک مکمل غذایی به بچه بدهد یا شیر گاومیش را با مقداری برنج ارگانیک به حالت شیربرنج درست کند و به بچه بدهد، بهتر از این است که از فستفودهایی که به عنوان غذا در جامعه اسلامی ما مطرح شدهاند و واقعاً غذاهای طبیعی سنتی اسلامی نیستند، تغذیه کند و باید از بچگی از مصرف پفکها، چیپسها و امثالهم جلوگیری کند.
اخیراً گزارش کردهاند مصرف پفکها و امثال اینها به خاطر مواد افزودنیای که دارد، حتی درجه نازایی را هم افزایش داده است. کتابی تحت عنوان فستفودها نوشته و در آنجا ذکر شده است که فستفودها ضررهای زیادی دارند. یا مثلاً مواد نگهدارنده ماءالشعیری که داریم مصرف میکنیم، فوقالعاده زیاد است. درست است یکسری استانداردهای بینالمللی داریم، اما وقتی غذاهای طبیعی خودمان را داریم، حق نداریم بهجای مثلاً سکنجبین نوشابه گازدار مصرف کنیم.
شوخیای میکنند و میگویند آن اوایل که تظاهرات انقلاب شده بود، تلویزیونهای امریکایی نشان میدادند ما همزمان با این که مرگ بر شاه میگوییم، داریم در تظاهرات کوکاکولا را پخش میکنیم. آنها گفته بودند اگر بخواهیم تغذیه ایرانیها را به همان سبکی که خودمان میخواهیم برگردانیم، انقلاب اینها یک انقلاب اسلامیـایرانی کامل نخواهد بود.
خوردن غذا به این شکلی که الآن بین ما وجود دارد و شامل سه وعده غذایی یعنی صبحانه و نهار و شام چه قدر صحیح است؟ کدام وعده غذایی از همه مهمتر است و در این وعدهها چه باید بخوریم و به طور کلی تغذیه خوب چه تأثیری بر عملکرد ما در جامعه دارد؟
یکی از مشکلاتی که داریم مسئله قوای جسمی و جنسی است. در روایات ما آمده است: «لقمة الصباح مسمار البدن»، لقمه صبح استحکام بدن را برقرار میکند. در بین مراجعینی که داریم مشاهده میکنیم 90 درصد خانمهای ایرانی نه خودشان صبحانه کامل میخورند و نه به فرزندان و همسرانشان صبحانه کامل میدهند. این باعث تضعیف قوای بدنی و وقتی هنگام ظهر میشود، حتی فعالیت اقتصادی جامعه تحتالشعاع قرار میگیرد. ژاپنیها تحقیق کردهاند غذای ظهر و ضمن کار سبب میشود راندمان اقتصادی آنها کم شود، بنابراین پیشنهاد میکنیم صبحانه کامل بخورید.
پنیر بخورید، اما در شب! وسط غذا هم آب نخوریم
فردی به امام رضا(ع) مراجعه کرد و پرسید: «شما فرموده بودید پنیر مکروه است». امام رضا(ع) فرمودند: «ما گفته بودیم در روز پنیر نخورید، شب بخورید». یکی از دلایلش هم این است که وقتی کلسیم در بدن بالا میرود، فسفر مغز تخلیه میشود و چون میزان فسفر و کلسیم باید در خون مناسب باشد، در نتیجه خوابآلودگی ایجاد میشود. یک غذای کامل مثل حلوا آرده، عسل، آبگوشت، آش، عدسی و... مناسب صبحانهاند. غذاهایی که برای فصلهای سرد هست، گرم هستند و برای فصلهای گرم خنکترند. اینها را صبحها تناول کنید و کودکان هم حتیالامکان جدا از مادرانشان غذا بخورند. وعدههای غذایی را به شما میگویم که اگر رعایت کنیم، در واقع یک مدیریت زمان را برقرار کردهایم. اگر بتوانیم غذای صبحمان را خوب بخوریم، قبل از آن وضو میگیریم، با لباس تمیز سر سفره مینشینیم، با بسماللهالرحمنالرحیم شروع میکنیم. صبحانهمان را با 21 عدد مویز شروع میکنیم یا کسانی که بیماری دیابت دارند یک نخود کندر صبح ناشتا بعد از مسواک زدن بخورند. این سبب میشود معده که از شب مزاجش سرد بوده است، وارد گرما شود. این گرما سبب میشود غذا بهتر هضم و جذب شود. وسط غذا به هیچوجه نباید آب خورد. بهتر است غذا حتیالامکان با دست تمیز خورده شود. از قاشق غیر از موارد ناچاری مثل آش استفاده نشود. حداقل لقمه غذای صبح 40 لقمه است که با سرانگشت شست، سبابه و انگشت کنار آن خورده میشود. وسط غذا نباید صحبت کرد، نباید آب خورد و در آخر غذا نوشابهای مثل سکنجبین، آب ولرم یا آبمیوه مصرف شود.
صبحانه و استراحت مناسب لازمه حماسه اقتصادی
اگر به این شکل صبحانه بخوریم و پس از غذا خوردن استراحت کوتاهی کنیم، آماده فعالیت در طول روز میشویم و حتی تا شب هم ضعف نداریم و میتوانیم به عنوان یک مؤمن فعال بحث حماسه اقتصادی را هم اجرا کنیم، اما وقتی صبح خوب وارد جامعه نمیشویم، دائماً منتظریم برویم جایی که ناهاری را به ما تعارف کنند.
در روایات آمده است اگر گرسنه از خانه خارج شویم، در حقیقت شخصیت خود را پست کردهایم. یعنی به خاطر گرسنگی ناخودآگاهی که به ما دست میدهد، دائماً محتاج جامعه هستیم. برعکس شهرها در برخی از روستاها صبحانه را خیلی کامل و مقوی میخورند. اینها افراد فعال و تولیدکننده هستند. مثلاً در شمال کشور کتهپلو و ماهیپلوی معروفشان رسم است. چای را هم به این دلیل پیشنهاد نمیکنیم که چای سبب از بین رفتن آهن خون میشود و در ایران کمخونی زیاد داریم و مخصوصاً در بین خانمها کمخونی خیلی گزارش شده است. برای رفع کمخونی رنده سیب در عسل پیشنهاد کردهایم که نتایج عالی داده است. یک قاشق عسل، 10 قاشق سیب، دو تا سه بار و حتی پنج بار در روز میشود مصرف کرد. اگر میخواهید مطبوعتر شود کمی عرق بیدمشک هم اضافه کنید. یک روز کرفس، روز دیگر باقلا، یک روز دیگر اسفناج استفاده کنند یا 10 پسته خام بخورند. رطب جزو برنامه غذایی همیشگیشان باشد.
کیفیت غذایی که ما ایرانیان مصرف میکنیم چگونه است؟
یکی از مشکلات ما در مورد نوع غذاهاست. غذاهایی که الان در ایران استفاده میشود غذاهای کمکیفیتی هستند. در بعضی از روایات ما مثل بابهای اطعمه و اشربه وسائلالشیعه ـتقریباً یکبیستم فقه ما روایات تغذیهای هستندـ در باره غذاهای عربی زیاد بحث شده که یکی از پایههای غذایی آن خرماست.
اخیراً فقط چند کتاب در باره خرما نوشته شده و جالب اینجاست بشر تا حالا نتوانسته است به خرما مواد شیمیایی انتقال بدهد، چون ریشه درخت آن 30 متر در زمین است و میوهاش هم 30 متر بالای زمین! و یکی از دلایلی که یهودیها با پیغمبر مخالفت میکردند مصرف خرما بوده است. میگفتند این شخص سوار الاغ میشود، مسافرت میکند و خرما میخورد. ما نمیتوانیم در رفتارها و حرکتهای ایشان مثلاً با تولید ماشینها و غذاهای غربی!! دخالت کنیم و این یک انسان مستقل است. روایت داریم در خانهای که خرما نیست، غذا نیست. آنهایی که مزاجشان گرم است، میتوانند از خرماهای زرد استفاده کنند و روی آن آب بخورند، آنهایی که مزاجشان سرد است از خرماهای معمولی استفاده کنند و آب نخورند. من فقط در یک روایت دیدهام خرما خوردن خوب نیست و آن زمانی است که بیمار تب دارد. ما هم در کاهش تب تدابیری داریم و میتوانیم آنها را پیشنهاد کنیم.
در مورد چای که اشاره کردید آهن را از بین میبرد، همه چایها این طورند یا مثلاً چای سبز این طور نیست؟
در مورد نوشیدنیها «سید الشراب الماء» بهترین شربت خود آب است. ذکر این نکته را لازم میدانم که برای جلوگیری از سرطان و برای بیماران سرطانی باید از خوردن آبهای کلردار پرهیز شود. خواستیم این را در رسانهای مطرح کنیم، گفتند جنبه علمی ندارد. گفتیم هر حرفی را که ما میزنیم نباید غربیها تأیید کنند، اما کتابی نوشته شده است تحت عنوان «Micro Nutrients in Health & Diseases» ریزمغذیها در سلامت و بیماریها و اتفاقاً در آنجا ذکر شده است که نباید آب کلردار مصرف کرد. در حال حاضر بهترین آب همین آبهای ولرم خودمان است. اگر کسی از آب چشمه استفاده کرد چه بهتر. امام رضا(ع) چشمه مشرقیه را مطرح کردهاند، یعنی چشمهای که بسترش به سمت شرق باز شود و یا بوعلیسینا میگوید اجازه بدهید آب مقداری از چشمه جدا و با آب و هوای محیط آشنا و مزاجش با مزاج طبیعت هماهنگ شود و بعد از آن آب استفاده کنید. بلافاصله از چاه یا چشمه آب برندارید. غیر از آب، آبمیوههای ارگانیک داریم، یعنی آنهایی نیترات و نیتریت به آنها نمیزنند و از کودهای طبیعی و حیوانی استفاده شده باشد.
غیر از آب و آبمیوه؟
بعد از آب و آبمیوهها سکنجبین را داریم که تهیهاش بسیار ساده است. میتوانیم مقداری سرکه طبیعی را با برگ نعناع بجوشانیم و برحسب طبیعتتان به آن عسل اضافه کنید میشود سرکه انگبین؛ یا خود شکر. متأسفانه شکری که داریم مصرف میکنیم، بیجهت یک مقدار مواد افزودنی به آن اضافه کردهاند درحالی که رنگ شکر طبیعی که از نیشکر تهیه میشود، قهوهای است که منظور همان شکر قهوهای است و در کوبا یا کشورهایی که شکر تهیه میکنند، از نیشکر طبیعی استفاده میکنند و رنگ آن را با مواد افزودنی تغییر نمیدهند. امام رضا(ع) هم وقتی وارد ایران شدند، در خوزستان برای این که حرارت بدنشان متعادلتر شود، فرمودند: «بگردید نیشکر پیدا کنید». در غیر فصل بود و علیالقاعده نمیشد نیشکر پیدا کرد، اما پیدا کردند و گفتند: «آقا! یکی از دلایل امامت شما همین است که توانستیم در غیرفصل برای شما نیشکر پیدا کنیم». نیشکر را خیس کردند و به صورت شربت نوشیدند. الان هم در بعضی از کشورهای عربی در برخی از مغازهها نیشکر طبیعی هست که بسیار خوشگوار و مطبوع است.
بچه های امروز پیتزا را بیشتر از کباب گوسفندی دوست دارند
اینها نوشابههای گوارای ما هستند و نباید در تغذیه روشهای مندرآوردی بشری را جایگزین روشهای حکیمانه الهی کنیم. این سبب شده است که ذائقه بچههای ما تغییر کند. الان اگر بخواهیم کباب گوسفندی را که روی زغال یا گاز با سیخ استیل درست شده است، در کنار پیتزا به بچه پیشنهاد کنیم، به احتمال زیاد پیتزا را انتخاب میکند، اما اگر از کودکی او را با غذاهای طبیعی، خرما، عسل و میوه آشنا کنیم بسیار موفق خواهیم بود. در روایاتمان داریم که بچه که متولد شد، کام او را از عسل، تربت امام حسین(ع) و خرما تغذیه کنید. در بعضی از گزارشهای خارجی آمده است که تا دو سال به بچه عسل ندهید. به خاطر این که گزارشی در آن سر دنیا شده است که به یک نفر عسل دادهاند و معلوم نیست آن عسل از کجا آلوده بوده است، نمیتوان این روایت را نادیده گرفت، درحالی که دوستان ما بچههایشان را با همین روش طب سنتی تغذیه کرده و به نتایج خوبی هم رسیدهاند.
یا ختنه اطفال را در اسلام گفتهاند در هفت روزگی انجام شود. با بسیاری از متخصصان اورولوژی صحبت کردهایم و آنها گفتهاند مناسبترین زمان به احتمال قوی همین هفت روزگی است، چون هنوز عوامل ایمنی و مصونیت که از طریق خون مادر به بچه منتقل شده است، در او وجود دارد. ختنههایی هم که در این زمان انجام میشوند، خونریزی کمتری دارند و همین کاهش خون هم سبب میشود یرقان کودک بهتر کنترل شود.
توصیه اکید به حجامت نقره در چهارماهگی نوزاد
یا امام صادق(ع) پیشنهاد کردهاند بچه در چهار ماهگی حجامت شود و فرمودهاند در نقطه نقره که در واقع نقطهای است در پشت گردن کودک که چین میخورد. موقعی که سر را به سمت عقب خم میکنید بین مهرههای گردن و مهرههای پشت نقطهای وجود دارد که محل بصلالنخاع است و مرکز هستههای تنفسی و قلب در اینجاست.
این نقطهای است که خداوند روح را در بدن حضرت آدم(ع) از اینجا دمیده و بهترین نقطه برای تحریک روح و سلامت در کودک است و حجامت کودک تا هفت سالگی را از همین نقطه نقره پیشنهاد میکنیم. جالب اینجاست امام(ع) میفرمایند هم لعاب مغز و هم حرارت تن را میکشد، یعنی برای تعادل مزاج کودک مهمترین کاری که برای او میکنیم و ایمنی بدنش را بالا میبریم و رشد او را افزایش میدهیم، همین حجامت در چهار ماهگی است.
با چند برش ریز که چند قطره خون بیشتر بیرون نمیآید، میتوانیم ایمنی بدن کودک را در آینده تضمین و از بیماریهای گوارشی، عمل لوزه و بسیاری از مشکلات جلوگیری کنیم. یادمان هست که در قدیم خیلی سریع لوزه بچهها را عمل میکردند. اگر بتوانیم با این روش ساده قوای بدنی کودک را بالا ببریم و عفونتهای بدنش را کم کنیم، ضرورتی پیش نمیآید کودکانمان را از سنین خردسالی نزد پزشکان متعدد ببریم. نباید وضعیت بهگونهای باشد که دائماً کودکان را برای بیماری نزد پزشک ببریم، بلکه باید او را برای کنترل سلامتش نزد پزشک ببریم.
پزشکان اول باید متولی سلامت جامعه باشند نه درمان
بحث این است که آیا ما پزشکان، دستاندرکاران درمان و مسئولین جامعه متولی درمان هستیم یا متولی سلامت افراد؟ ما در درجه اول متولی سلامت جامعه هستیم و این سلامت هم فقط یک بعد ندارد، بلکه ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی و مذهبی دارد که تحت عنوان (Spiritual Health) شناخته میشود و در طول زندگی باید همه این قسمتها را در نظر داشته باشیم.
تغذیه ظهر چندان در اسلام توصیه نشده است، ولی میتوانیم آن طور که امام رضا(ع) فرمودهاند بهجای سه وعده در روز، صبح غذای کامل بخوریم، ظهر نخوریم و شب هم مختصر بخوریم، فردا صبح نخوریم و ظهر بخوریم. اگر با این شیوه تغذیه کنیم، هیچوقت دچار افزایش وزن نمیشویم. در روایات داریم که حضرت علی(ع) بین نماز مغرب و عشا به بازار تشریف میبردند و سرکه، روغن و نان میخریدند و به منزل میبردند و حضرت فاطمه(س) غذای بچهها را بین نماز مغرب و عشا میدادند. این که بچهها تا آخر شب گرسنه میمانند تا پدر و مادرهایشان بیایند صحیح نیست. بدن بچهها مثل پیرها شبها بهتر آماده پذیرش غذاست.
اگر میخواهیم مدیران خوبی باشیم باید قبل از صبح بیدار شویم
نکته دیگر این است که مادرها نباید با فرزندانشان غذا بخورند، چون مادر به خاطر علاقهای که به فرزندش دارد، همه غذاها را به بچه میدهد. باز روایت داریم امامان با مادرهایشان غذا نمیخوردند، چون مادرهایشان را بسیار دوست داشتند و ملاحظه آنها را میکردند و لذا نمیتوانستند دست آنها را پس بزنند. حضرت علی(ع) پس از خرید و تحویل آنها به منزل تشریف میبردند و نماز عشاءشان را میخواندند و بعد میآمدند و با حضرت فاطمه(س) شام میخوردند.
در مدیریت بحث مدیریت زمان مطرح است. بهترین زمان روز بینالطلوعین ـاز اذان صبح تا طلوع آفتابـ است. در این ساعات روزی پخش میشود و زمان بهشت است. بنابراین اگر بخواهیم برنامه روزمرهمان را تنظیم کنیم و مدیران خوبی باشیم، باید سعی کنیم قبل از اذان صبح بیدار باشیم، نماز اول وقتمان را بخوانیم، اگر بتوانیم دو رکعت نافله صبح را هم قبل از آن بخوانیم، بعد مطالعات روزمره یعنی قرآن و دعا را در آن ساعات انجام بدهیم.
حتی میتوانیم مطالعات و انجام تألیفات و آمادگی برای تدریس را در این ساعات انجام بدهیم. من خیلی از درسهایم را بعد از اذان صبح با اساتید مباحثه داشته و پیگیری کردهام. امام رضا(ع) 21 عدد مویز و کندرشان را میخوردند، بعد از طلوع آفتاب استراحت کوتاهی میکردند و بعد برای فعالیت روزمره آماده میشدند. اگر میخواستند روزه بگیرند، سحری مقوی میخوردند و اگر روزه نبودند صبحانه را کامل میل میکردند. غذای ظهر را هم یک روز در میان میخوردند. روزی هم که ظهر غذای کامل میخوردند، شبش غذای فوقالعاده مختصری میخوردند. باز در روایت داریم که اگر دو شب پشت سر هم غذا خورده نشود تا 40 شب قوای بدنی برنمیگردد. این روشی که غربیها دارند که شب غذا نمیخورند روش اشتباهی است و نباید از آن تقلید کرد. شب حتی یکی دو لقمه هم شده است باید خورد. البته کسانی که میخواهند وزن کم کنند، باید شب خیلی کم غذا بخورند.
خدمات اساسی را معمولاً باید از صبح تا ظهر به جامعه بدهیم. معمولاً در روزهای گرم قبل از ظهر و در روزهای سرد بعد از ظهر استراحت کوتاهی میکردند. حضرت رسول(ص) نماز ظهر و عصر را که میخواندند و یا به صورت جداگانه، به منزل فاطمهزهرا(س) میرفتند و با امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بازی میکردند و عصر را برای مباحثات و جلسات میگذاشتند. متأسفانه صبحها که مراجعه میکنید، معمولاً میگویند مدیران ما در جلسه هستند، درحالی که بهتر است از صبح تا ظهر کارهای مردمی را انجام بدهند و جلساتشان را برای عصرها بگذارند و یا اگر انسان میخواهد برای عیادت بیمار برود، بهتر است عصرها برود.
استراحت در یک سوم اول شب
استراحتهایشان را در یکسوم اول شب میکردند. با بررسیهایی که کردهایم به این نتیجه رسیدهایم خواب یکسوم شب ده برابر خواب وسط شب و خواب وسط شب ده برابر خواب یکسوم آخر شب فایده دارد. از کسی پرسیدند: «ساعت خواب شما چه موقع است؟» جواب داد: «من نه شب میخوابم و ساعت دو بیدار میشوم، شما دو میخوابید ساعت نه بیدار میشوید و در نتیجه به کارهایتان نمیرسید». یکی از فرزندانم میگفت: «پدر! اینهایی که میگویند کار پیدا نمیشود، کار هست، کسی نیست صبح زود بیدار شود و انجام بدهد». یک روز داشتم به مطب میآمدم، ساعت هفت صبح دیدم یکی از کسانی که مواد مخدر میفروشد کمی دورتر از مطبم ایستاده است. به خودم گفتم: «وقتی ما دیر بیدار میشویم، آنها از ما سبقت میگیرند».
سبزیها از بهترین منابع غذایی برای جلوگیری از سرطان است
یکی از غذاهای اساسی که باید سر سفرهها باشد، سبزیهاست. این روزها ثابت شده که سبزیها و غذاهای فیبردار یکی از بهترین منابع برای جلوگیری از سرطانهاست. در قدیم رسم جالبی داشتیم که در باغچههای منازلمان سبزی میکاشتیم. متأسفانه حتی موقعی که آدم به شمال هم میرود که این همه زمین مستعد وجود دارد، همتی نیست که افراد در باغچههای منزل خود تخم سبزی بریزند و از سبزیهای باغچه خودشان استفاده کنند. تقریباً تمام سبزیجات فصل یکی از ضرورتهای غذاست. امام رضا(ع) سر سفرهای که سبزی در آن نبود نمینشستند. فقط ما بررسی کردهایم که شاهی (ترتیزک) را نباید شبها خورد. یکی از دلایلش هم این است که ویتامین «ث» آن بالاست و چون شبها انسان حرکت ندارد، به دلیل بالا بودن ویتامین «ث» شاهی استخوانها کلسیم خود را در خون تخلیه میکنند و خطر رسوب کلسیم در کلیهها زیاد میشود و سنگ کلیه به وجود میآید، اما ما همه سبزیجات را میتوانیم مصرف کنیم. بهتر است کسانی که اشتهایشان کم است سبزیجات خوشبو را مصرف کنند.
سرکه زیاد بخوریم اما آن را با لبنیات و تخممرغ و ماهی مصرف نکنیم
بهتر است غذا را با غذاهای سبک شروع کنیم که هضم آن راحتتر باشد، از جمله نان. فرمودند وقتی نان وارد سفره شد شروع کنید و منتظر نمانید چلوکباب وارد سفره شود. وقتی با غذاهای پرچرب شروع میکنند، سبب اشکال در هضم میشود. سرکه همیشه سر سفرههایشان بوده است. امام رضا(ع) فرمودند: «من از وقتی وارد ایران شدم از سرکه استفاده میکنم. در مدینه از نمک استفاده میکردم». شاید یکی از دلایلش گرمای شدید مدینه و خروج نمک بدن در اثر تعریق بوده است. البته باید نمک را به مقدار کم مصرف کرد، اما سرکه یکی از پایههای غذایی بوده است. فقط نباید سرکه را با لبنیات، تخممرغ و ماهی مصرف کرد. بنابراین هر یک از اینها سر سفره بود فقط یکی را انتخاب کنید. بعضی از غذاها اگر با هم مصرف شوند در بدن ایجاد لک و پیس میکنند.
روایتی جالب از پیغمبر اسلام در رد کردن پزشک رومی
غذا را با اشتها شروع میکردند، یعنی هیچوقت تا گرسنه نمیشدند غذا نمیخوردند. در یکی از جنگها برای این که رابطه صلح برقرار شود، از طرف امپراتوری روم برای پیامبر(ص) دو هدیه میفرستند. یکی کنیزی به نام ماریه و یکی هم یک پزشک. پیامبر(ص) میفرمایند پزشک را به کشور خودش برگردانید، زیرا ملت ما تا گرسنه نشوند سر سفره نمینشینند و قبل از سیر شدن از غذا خوردن دست میکشند. همین مطلب نشان میدهد اگر از برنامه غذایی درستی پیروی کنیم، اغلب نیازی به پزشک نخواهیم داشت.
باید یکسوم معده را برای غذا، یکسوم را برای مایعات و یکسوم را برای هوا قرار داد. جالب اینجاست که غذای فصلهای مختلف با یکدیگر تفاوت دارند. مثلاً اگر در اردیبهشت ماه نباید آب خنک صبحگاهی بخوریم، در تابستان باید بخوریم و در زمستان نباید بلافاصله که از خواب بیدار میشویم آب بخوریم. غذاهای بهار را غذاهای لطیف، تابستان را غذاهای مایع و خنک، غذاهای پائیز را غذاهای پرانرژی مثل گوشتها و غذاهای زمستان را غذاهای خشک مانند سرخکردنیها، خشکبار، سیر و پیاز پیشنهاد کردهاند. سیر و پیاز را نباید در فروردین ماه بخورید. برعکس در تعطیلات عید که هر جا میرویم مرتباً به ما شیرینی تعارف میکنند، نباید زیاد شیرینی بخوریم، بلکه میتوانیم از میوهها استفاده کنیم و یا مختصری از آجیلهای طبیعی بخوریم.
پس غذاهای فصل را هم باید در نظر بگیریم و مصلح (اصلاحکننده) غذاها را در نظر بگیریم. مثلاً اگر میخواهید کلهپاچه بخورید، نباید وسط تابستان باشد و معمولاً کلهپاچه را با انار، حلیم را با انگور و ماهی را با خرما یا عسل میخورند. مخصوصاً اگر شبها ماهی خوردید، حتماً یک غذای گرم بخورید تا بدن در شب سرد نباشد که سردی در اندامها نماند و فلج پیش نیاید. یکی از روشهای بد غربیها ایستاده غذا خوردن و ایستاده ادرار کردن است. در روایات داریم که ایستاده غذا خوردن سبب پادرد میشود. بهترین شکل غذا خوردن به صورت نشسته است، به طوری که پای راست خم شود و پای چپ صاف قرار بگیرد. این سبب میشود غذا راحت وارد معده شود. بعد از غذای روز مقداری استراحت و بعد از غذای شب مقداری حرکت پیشنهاد میشود. خیلی از خانمها واریس دارند، چون بلافاصله بعد از غذا یکی دو ساعتی میایستند و ظرف میشویند. این سبب میشود خون در پا جمع و بازگشت آن مشکل شود. در بسیاری از دردهای سیاتیکی با بررسیهایی که کردیم دیدیم رفتارهای بعد از غذایشان دچار اشکال است. با کفش غذا خوردن سبب پادرد میشود.
خودم تجربه کردهام که وقتی برای نماز شب بیدار میشوم بدنم سرحالتر است، چون سلولهای بدن انسان بهطور طبیعی در حال حرکت است. شما هیچ ذرهای را در عالم نمیبینید که الکترونهایش به دور هسته در حرکت نباشند، بنابراین بدن انسان هر دو سه ساعتی باید تحرک داشته باشد. در روایات داریم نماز شب مکمل سلامت بدن است. گاهی سئوال میشود شب چه کار کنیم که صبح راحتتر بیدار شویم؟ اگر شبها ماست زیاد، کاهو و سبزیجات بخوریم، صبح سختتر بلند میشویم، اما اگر یک استکان عرق کاسنی بخوریم یا به قول شهید مطهری که میگفتند: «من شبی که کباب میخورم، برای نماز شب راحتتر بلند میشوم»، غذای مقویتری بخوریم یا کمی خرما و غذای کمحجم اما پرانرژی بخوریم، راحتتر بلند میشویم.
خوردن قهوه که عادت غربیهاست چیز خوبی نیست و بهجای آن بهتر است از نوشیدنیها و دمنوشهای مفید استفاده کرد. مثلاً دمنوش گلگاوزبان، گل بنفشه، برای آرامش سنبلالطیب که یکی از بهترین داروها برای قلب است. جالب است در قدیم این طور نبود که همه فقط یک نوع نوشابه مصرف کنند و هر کسی بر اساس طبع و مزاجش غذا و شربت را انتخاب میکرد. مزاجها را به خون، گرم و تر تقسیم میکردند؛ کسانی که هیکلهای درشتتر و چهرههای قرمزتری دارند و بگو بخند، خوشاخلاق و فعال هستند، اگر خون غلبه کند اهل سرقت، جنایت و شهوترانی هستند. اینها برحسب مزاجشان باید از مرکبات و غذاهای خشکتر و سردتر استفاده میکردند و اگر اعصابشان ناراحت میشد، یک دوش آب سرد میگرفتند و یک مقدار سکنجبین خنک میخوردند. آنهایی که مزاجشان گرم و خشک بود، لاغر بودند و رنگشان به زردی میزد. اینها افراد باهوشتر و زرنگتری بودند و باید از غذاهای خنک و تر استفاده میکردند، از جمله غذاهای مایع مثل آش، سوپ و گیاهان پرآب. به این مزاجها صفراوی میگفتند.
کسانی که گندمگون و لاغر بودند، مزاجهایشان سوداوی بود که به خاطر خشکی و سردی مزاج باید غذاهای گرم میخوردند و اگر مثلاً آبگوشت مصرف میکردند، ترید آن را میخوردند. در روایات هست ما به پیامبران یک سودای صافیه دادیم تحت عنوان «ذومرةٍ فاستوی» که اشاره به پیامبر(ص) است. سوره النجم در قرآن اشاره به ستاره نیست، بلکه از اول تا آخر اشاره به پیامبر(ص) است. وقتی به مزاج پیامبر(ص) میرسد، میگوید ایشان یک مزاج «سودای صافیه» داشتند، یعنی بدون غلبه که این سبب تدبیر و مدیریت میشود. اگر این سودا در بدن غلبه کند، بعضی از بیماریها مثل سرطانها و... به وجود میآید و وجودش هم سبب تمایل به چند همسری میشود. غلبه مزاج هم در فصول مختلف بروز میکند. مثلاً در مورد فصلها فصل پائیز فصل غلبه سوداست. فصل بهار بهترین فصل غلبه خون است. زمستان غلبه بلغم است که کسانی که مزاجهای سرد و هیکلهای درشت دارند و سفیدرو هستند، بیشتر میل به غذا دارند و در این فصل باید از خشکبارها و غذاهای خشک استفاده کنند و نباید زیاد غذاهای آبکی بخورند یا مثلاً بگویید صبحها یک لیوان دوغ بخورند.
پس غذاها را باید مطابق طبعها تهیه کرد. اگر بتوانیم این کار را بکنیم و مادرهای جامعه ما مزاجهای فرزندانشان را بشناسند، خیلی بهتر میتوانند آنها را تغذیه کنند و پرورش دهند.
بحث مزاجها بحث بسیار زیبا و طولانی است که در این فرصت اندک نمیشود به تمام سئوالاتی که در این زمینه مطرح هستند پاسخ داد، اما اگر فرصت دیگری پیش بیاید میشود در این باب به صورت مفصل بحث کرد.
آیا حجامت یک مکتب درمانی یا شیوهای زیرمجموعه طب سنتی و اسلامی است؟
اگر با یک دید کلی متوجه باشیم که پزشکان متولی سلامت جامعه هستند، همان گونه که حضرت علی(ع) فرمودند: «الاسلام دین السلامة و جامع الکرامة»، در حقیقت اگر تمام تدابیر اسلام را پشتوانه سلامت قرار بدهیم، میتوانیم بگوییم یک مکتب پزشکی اسلامیـایرانی داریم که یکسری رفتارها زیرمجموعه آن قرار میگیرد و یکی از آنها حجامت است. بنابراین حجامت را زیرمجموعه سلامت در جامعه اسلامی میگذاریم و همان طور که گفتیم از کودکی برای نوزاد و مادرها و پدرها قبل از بارداری زن پیشنهاد میشود. آن طور که حضرت امام رضا(ع) پیشنهاد کردند بهترین روش آن این است که برحسب سن، حجامت را به عنوان پیشگیری پیشنهاد کنیم. کودک را ماهانه تحت نظر بگیریم و یک ماه در سال را که کانون اول هست ـو حضرت برحسب ماههای رومی برای کل جهان یک رساله دادندـ به عنوان پیشگیری حجامت را انجام ندهند و در سایر ماهها انجام بدهند. بعد از بالغ شدن هم برحسب ماههای عمر تنظیم میکنند و مثلاً یک مرد 60 ساله هر دو ماه یک بار و یک جوان 30 ساله میتواند ماهی یک بار حجامت را انجام بدهد. بعضی از ماهها را هم مشخص کردهاند که یکی از آنها ظاهراً 30 خرداد و 7 تیر است که آنها را برای حجامت سال در نظر گرفتهاند. بهتر است حجامت را از وسط ماه یعنی دوازدهم یا سیزدهم ماه قمری شروع کنند، یعنی زمانی که ماه کامل باشد تا جاذبه کره زمین به سمت ماه بالا باشد. همان گونه که در آبهای کره زمین مشاهده میشود، برای بدن انسان هم برقرار میشود.
البته حجامت در پزشکی جهان مطرح است و اگر به کلمه (Cupping) در اینترنت مراجعه کنید، چند میلیون صفحه مطلب برای شما خواهد آمد. حجامت جزو اصول درمان در چین و کشورهای عربی است. در چند سال اخیر کتابی با عنوان «الدواء العجیب» نوشته شده که تحقیقات دانشمندان سوریه و کتاب بسیار جامعی است و روی آزمایشهای قبل و بعد از حجامت کار کردهاند و تأثیر آن را بر بعضی از سرطانها گرفته تا ناراحتیهای عصبی، فشار خون، بیماریهای قلبی و حتی بیماری هموفیلی بررسی کردهاند و نتایج بسیار عالی بود.
شهید فتحی شقاقی می گفت من حجامت را از یک یهودی در امریکا یاد گرفتم!
نمیتوانیم حجامت را به عنوان یک روش درمانی عالی حذف کنیم و همان گونه که رهبر معظم انقلاب در باره حجامت به عنوان یک روش درمانی خوب فتوا داده و مراجع هم تأیید کردهاند، میتوانیم در کنار اصلاح مزاج این روش را پیشنهاد کنیم. برای کمخونی حجامت خشک یا بادکش را پیشنهاد میکنیم. بعد که بدن آماده شد با تغذیههایی که پیشنهاد میدهیم درمان کاملی صورت میگیرد.
کسانی که در این باره تحقیق کردهاند میتوانند این روش را در کنار درمان انجام بدهند. آقای دکتر شقاقی میگفت: «من حجامت را در امریکا از یک یهودی یاد گرفتم». به قول حضرت علی(ع) ما نباید به جایی برسیم که دیگران سنتهای اسلامی را به ما یاد بدهند. این فاجعه است که منتظر شویم دیگران در باره این روشها تحقیق کنند، بلکه خودمان باید به شکل جدی وارد شویم که خوشبختانه ما این کار را کردیم و در طی 40 سال مطالعه و عمل دیدیم که میشود.
قابل ذکر است که بیش از 100 هزار پرونده از ایران، کشورهای همسایه، کشورهای اروپایی و امریکایی داریم. نتایج درمانمان بالاتر از 90 درصد بوده است. در مجله طب و سنت تحقیقی داشتیم که نشان میداد ما بیش از 7/96 درصد رضایت بیمار داشتیم. بقیه هم اکثراً بیمارانی بودند که دستورات را بهطور کامل اجرا نکرده بودند. پایاننامههای زیادی در باره تحقیقات ما نوشته شده است. حداقل در هفت کنگره بینالمللی مقاله داریم.
نمشأ اختلافات طب مدرن و طب سنتی کدامند؟
مهمترین اختلاف این است که در طب مدرن تا قرن هفدهم که کتاب قانون بوعلیسینا در دانشگاههای دنیا تدریس میشد، بحث طبایع و مزاجها مطرح بوده است. از زمانی که مزاجها و طبایع از طب جدا شد، مشکلات پزشکی هم زیاد شدند. نباید طبی را که مدت 500 سال آن هم به زور کارتلهای دارویی کشورهای غربی در جهان مستقر شده است و صنایع پزشکیای را که به ایران صادر میکنند، جایگزین طب الهی خود کنیم.
روایت داریم که وقتی حضرت آدم(ع) به کره زمین وارد شدند، خداوند از طریق جبرئیل وحی کرد که در برج حمل و سرطان برای پیشگیری از بیماریها از رازیانه استفاده کنید. مجتهد عالیقدر آقای عقیلی خراسانی این مطلب را در کتاب مخزنالادویه آوردهاند.
نظرتان دربارهی تأسیس دانشگاه طب اسلامی چیست؟
تدابیر زیادی در درمان داریم و اگر بخواهیم در حداقل سطح از این روشها در کنار تکنولوژی و طب غرب استفاده کنیم، مولد طب در جهان هستیم. یقین دارم چیزی از جندیشاپور کم نداریم و اگر بتوانیم یا در سطح وزارت طب اسلامیـایرانی و یا فعلاً در تأسیس دانشگاه طب اسلامیـایرانی کارمان را ادامه بدهیم، هم دانشمندانی در ایران داریم که میتوانند این طب را گسترش بدهند و هم دانشجویانی داریم که تشنه گرفتن این علماند. گستره این علم در جهان بسیار زیاد است. بیشترین سمینارهایی که در جهان دارد تشکیل میشود، در زمینه سلامتاند و امیدوارم بتوانیم در این زمینه قدم کوچکی را برداریم.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
لینک مطلب : رجا نیوز
به گزارش رجانیوز، «سلمان حدادی» یک مولوی وهابی بود؛ کسی که خودش میگوید بین 500 تا 1000 فرد سنی مذهب را وهابی کرده است. اما یک بار نشستن در مجلس عزای سیدالشهدا(ع) کار را بجایی میرساند که همان مبلغ وهابی شیعه شود و در این مسیر سختیهایی ببیند که تحمل یکی از آنها برای ما قابل تصور نیست. خواندن زندگینامه سلمان حدادی را از دست ندهید.
آموزش تبلیغ وهابیت در 5 دقیقه
سلمان سال 61 در سنندج بدنیا آمد. مادرش اهل سوریه و شیعه بود اما پدرش نه. اسمش را به اصرار مادرش که سیراب از محبت امیرالمومنین بود سلمان گذاشتند. خودش میگوید همیشه از اینکه اسمم سلمان و مادرم شیعه بود شرمنده بودم.
«با تشویق پدرم در دوران راهنمایی، در کنار درس های مدرسه، تحصیل دروس حوزوی را هم شروع کردم و ادامه دادم. بعد از اتمام دبیرستان، 3 سال دوره ی تکمیلی حوزه را به زاهدان و مسجد مکی رفتم و پس از مولوی شدن، 4 ماه هم به رایوند پاکستان، برای آموزش یک دوره کامل نحوه ی تبلیغ و جذب رفتم. پس از برگشت از پاکستان، امتحان کنکور دادم و در دانشگاه کرمانشاه در رشته استخراج معدن قبول شدم. در پاکستان به طور تخصصی در 20 جلسه یاد می دادند که چگونه فردی را در عرض 5 دقیقه به وهابیت جذب کنیم این آموزش را نزد آقایی به نام ابراهیم نژاد می دیدیم.»
گفت یکبار هیئت!
در همانجا دوستی پیدا میکند به نام مهدی. مهدی شیعه بود و سلمان در عین رفاقت تلاش میکرد او را وهابی کند. کلی کتاب به او میدهد و در عوضش مهدی هم یکبار او را به مجلس عزای سیدالشهدا(ع) دعوت میکند. سلمان با همان لباس و ظاهر مولویهای وهابی و بعد از کلی این پا و آن پا کردن میرود به هیئت.
«یک گوشه ای با خشم مجبور شدم که بنشینم. دیدم سید بزرگواری منبر رفت (نماینده ولی فقیه در کرمانشاه بود) و در حین صحبت هایش گفت: کدام یک از شما حاضرید به خاطر خدا و اسلام جانتان را بدهید و بعدش هم مطمئن باشید زن و بچه تان به اسارت می روند؟ در آن زمان سیدالشهدا(علیه السلام) چه دید که حاضر شد، جانش گرفته شود و اهل و اولادش به اسارت روند؟ چرا امام حسین(علیه السلام) دست به چنین کار بزرگ زد؟
هر چی فکر کردم دیدم که در شخصیت های محبوب من، شخصیتی مثل امام حسین(علیه السلام) پیدا نمی شود که حاضر باشد به خاطر اسلام، دست به چنین کار بزرگ و خطرناکی بزند! این سوال مهمی بود که برایم ایجاد شد.»
چراغها را که خاموش کردند و مشغول سینه زدن شدند، او شروع کرد به گریه کردن. آنقدر که لباسهایش خیس شد. برای غربت و مظلومین غریب کربلا گریه میکرد. از اینکه در وهابیتشان نگذاشتند امام حسین(ع) را بشناسد افسرده شده بود.
تحقیق و پژوهش حتی در شیطان پرستی
از هیئت که بیرون میآید چهار سال جدیدی در زندگیاش شروع میشود. چهار سالی که به مطالعه و پژوهش درباره تمام مذاهب اهل سنت، مسیحیت، زرتش و حتی شیطان پرستی میانجامد. اما تعارضات موجود در این مکاتب و فرقهها او را راضی نمیکند.
«گذشت و خیلی با احتیاط فرقههای شیعه را بررسی کردم تا اینکه برای شناخت بهتر شیعه دوازده امامی، رهسپار قم شدم. به دفتر آیت الله بهجت رفتم و سوالات و شبهاتی که داشتم از آنجا پرسیدم و آنها هم با صبر و حوصله و محبت بسیار به من پاسخ دادند.
بعد از آنان خواستم کتابی به من معرفی کنند تا دربارهی شیعه بیشتر تحقیق کنم. آنها کتاب المراجعات و شبهای پیشاور را به من معرفی کردند. آن کتاب ها را تهیه کردم و شروع کردم به خواندنشان.
مطالب آن دو کتاب را که می خواندم برای اینکه ببینم مطالبی که از کتاب های اهل سنت نقل می کنند صحیح است یا نه، فورا مراجعه می کردم به کتاب های اهل سنت یا به نرم افزار المکتبه الشامله و با کمال تعجب میدیدم مثل اینکه این روایات، واقعیت دارد. برای من سوال پیش آمده بود که چرا بعد از این همه سال، این روایات دور از چشم ما بوده و ما ندیدیم؟»
در مباحثه که کم اوردند پای ماکسیما را وسط کشیدند!
خواندن این کتابها شش ماه طول میکشد. کمکم حقانیت شیعه با استناد به خود کتابهای اهل سنت برایش مسجل میشود. اما هنوز شیعه نشده است. تردید دارد. خودش میگوید تعصبات اجازه نمیداد. به سختیهایی که پیش رویش بود فکر میکند.
«بالاخره شیعه شدم و بعد از شیعه شدنم یک دفترچه هایی را چاپ کردم که تحت این عنوان که "آیا شیعه حق است؟" و در آن دلائلی از کتابهای اهل سنت که ثابت می کرد مذهب شیعه، مذهب صحیح است آوردم و پخش کردم. یک نفر این دفترچه را برد و به پدرم داده بود. و گفته بود: این را پسر شما چاپ کرده است.
پدرم به من گفت: سلمان شیعه شده ای؟ من هم جرات نکردم بگویم: آره. تقیه کردن را هم بلد نبودم.
گفتم: اگر خدا قبول کند .
گفت: نه گولت زدند .
گفتم. من یک عمری به مردم می گفتم شما گول شیعه را نخورید حالا شما به من می گویید گول خوردهای؟»
بحث کردن با پدر و خیلی از اهل سنت شش ماه طول میکشد. همه را در مناظرهها شکست میدهد. حتی چند نفری هم شیعه میشوند. پدر وقتی در بحث نمیتواند مقاومت کند به تطمیع رو میآورد. میگوید زانتیای زیرپایت را ماکسیما میکنم اما حرف از شیعه نزن. حتی میگوید شیعه بمان اما شیعه را تبلیغ نکن. وقتی سلمان قبول نمیکند، راه دیگری در پیش میگیرند. راهی که به آوارگی سلمان و همسرش ختم میشود.
چیزی شبیه ماجرای کوچه بنیهاشم
شش ماه آزار و اذیتها را تحمل کرد. میخواست راهی تهران شود تا کاری گیر بیاورد و خانهای اجاره کند و بعد بیاید دنبال همسرش. همسری که شیعه شده بود و باردار بود. از خانه که بیرون میرود میبیند پدرش با چند نفر سر کوچه ایستادهاند. مثل اینکه خبر داشتند مرغ دارد از قفس میپرد.
همسرم گفت من تا سر کوچه با تو می آیم .
گفتم: نه، همین جا بمان. ولی اصرار کرد و با من آمد .
به سمتشان رفتم .مانع عبور من شدند. آنها 5 ، 6 نفری بر سرم ریختند و یکی شان با چوب دستی که در دست داشت محکم بر سرم کوبید و من بر اثر آن ضربه آنجا افتادم و دیگر چیزی نفهمیدم و بواسطه آن ضربه لکنت زبان گرفتم.
خانمم که قصد داشت از من دفاع کند، جلو آمده بود تا مانع آنها شود، که یکی از آنها با لگد به او زد ، و بر اثر آن ضربه، بچه اش را که 4 ماهه بود سقط کرد ولی خدا رو شکر، من آن صحنه را ندیدم.»
یاد مظلومیت امام علی میافتد و به یاد ماجراهای کوچه بنیهاشم میسوزد.
جرم شیعه بودن بالاتر از هزاران قتل است!
سه روز بعد وقتی در بیمارستان بهوش میآید دست زنش را میگیرد و با همان حال و روز فرار میکنند. میروند ارومیه پیش یکی از دوستان سلمان تا شاید کمکش کند. او وقتی میفهمد سلمان شیعه شده است میگوید اگر هزار قتل انجام داده بودی کمکت میکردم اما حالا که شیعه هستی، نه!
جالب بود که این رفیق سنی متعصب اصلاً از دین و مذهب چیز درست و حسابی نمیدانست. عمر و ابوبکر را نمیشناخت اما بخاطر تبلیغات مسموم وهابیت چنین تفکری پیدا کرده بود.
«آنجا بود که از خانه اش بیرون رفتم و برای اولین بار در طول عمرم، با همسر مریضم که بچه اش را سقط کرده بود در خیابان خوابیدیم .
با مقدار پولی که داشتیم، خودمان را به قم رساندیم و چون هیچ کس را در قم نمی شناختیم و جایی برای ماندن نداشتیم، مدت 45 روز در جمکران ماندیم. گرسنگی می کشیدیم ولی وقتی یاد گرسنگی و آوارگی و پای برهنه ی اهل بیت امام حسین (علیه السلام) می افتادم تحملش برایمان آسان می شد.»
ما شیعه ها اینقدر بی غیرت نیستیم که ناموسمان توی خیابان بخوابد
سال 85 بود. 45 روز در جمکران، بدون پول و جا و غذا. تکه کاغذی پیدا میکند و نامهای به امام زمان(عج) مینویسد. میگوید آقاجان ما بخاطر شما همه چیز را رها کردیم و آمدیم اینجا. میگوید هرجوری بود روزی یک وعده غذا برایمان جور میشد. یا هیئتی میآمد یا نذری میدادند. تا اینکه...
«شبها روی کارتون می خوابیدم مدت ها که گذشت یکی از انتظامات جمکران که ما را چند روزی زیر نظر داشت، آمد و گفت: کارت شناسائی تان را ببینم! شما کی هستید؟
کارت شناسایی را نشانش دادیم . وقتی اسم سنندج را دید گفت: شما اینجا چه کار می کنید؟
با لکنت زبان شدیدی که در اثر ضربه به سرم وارد شده بود، بهش گفتیم: ما شیعه شده ایم.
گفت: کار بدی نکرده اید آیا قم جایی را دارید؟
خجالت کشیدم بگویم نه، گفتیم یک جایی داریم . رفت و 20 دقیقه بعد برگشت و گفت: 30 هزار تومان شما را بس است تا به شهر خودتان برگردید؟
گفتم: من پول نمی خواهم!
گفت: ما شیعه ها اینقدر بی غیرت نیستیم که ناموسمان توی خیابان بخوابد و بی تفاوت باشیم .
پول را به من داد و بعد از دو ماه و خورده ای توانستم با آن پول به حمام بروم و موهای سرم را کوتاه کنم.»
وقتی امام رضا بطلبد
میروند حرم کریمه اهل بیت(س). متوسل میشوند به بیبی معصومه. یکی از خادمها راهنمایی میکند که بروند دفتر مراجع و کمک بخواهند.
«اول دفتر آقای مکارم شیرازی رفتم . بعد دفتر مقام معظم رهبری رفتم. آقایی آنجا نشسته بود. تا آمدم جریان را تعریف کنم خانمم شروع به گریه کرد و من داستان را تعریف کردم.
او وقتی وضعیت ما را دید خیلی به ما محبت کرد و گفت: اگر می خواهید قم بمانید جایی برای شما بگیرم .
گفتم: نه می خواهیم برگردیم ارومیه و در مدارس آنجا ، کار پیدا کنم .
گفت: باشه و یک مقداری پول به ما داد و ما از آنجا خارج شدیم.»
بیرون که میآیند هوای زیارت برادر حضرت معصومه به سرشان میافتد. بجای ارومیه میروند مشهد، پابوس امام رضا(ع). زیارت دو سه روزه تبدیل میشود به مجاورت سه چهار ساله.
فرزند خواستم و کربلا، هر دو جور شد
همسرش بر اثر سختیها نحیف شده و افسردگی گرفته بود. به صورت غیر رسمی طلبه حوزه علمیه مشهد میشود. بعد از آن برمیگردند قم و به کمک یکی از دوستان خانهای میگیرند. ماجرای کربلا رفتنشان هم خواندن دارد.
«در سال 89 در مراسم عید حضرت زهرا (س)، دو چیز خواستم یکی ، یک بچه و دیگری زیارت کربلا . هفتهی بعدش یک نفر هیئتی، مرا دید و گفت: دیشب خواب دیدم که شما و خانمت در حسینیه برای عزاداران امام حسین(علیه السلام) چایی می ریزید. خوابش را اینگونه تعبیر کرد باید شما و خانمت را به کربلا بفرستم. او یک بانی پیدا کرد و ما را به کربلا فرستاد. چند وقت بعد از سفر کربلا، متوجه شدیم که بچه ی تو راهی داریم. اولش باورمان نمی شد، سالها از اون ضربه ای که به پهلوی خانمم وارد شده بود می گذشت و احتمال نمی دادیم که او دوباره حامله شود.»
سفینه النجاه بودن سید الشهدا به دادم رسید
بغیر از سلمان یکی از خواهرها و یکی از برادرهایش هم شیعه شدهاند و همگی از خانواده طرد. خودش میگوید گریه آن شبش در هیئت رنگ و بوی عجیبی داشت.
«آن گریه واقعا یک گریه ی خاصی بود یک لطف بود آن شب به قدری گریه کردم که تمام لباسم خیس شد. همان سفینة النجاة بودن حضرت سیدالشهدا آن شب تأثیر خودشان را روی من گذاشت.
به نظرم آن 4 سالی هم که خواندم و مطالعه کردم و طول کشید برای این بود که پایه های من قوی شود که در هر مناظره ای همه را شکست دهم که وقتی یک مسیحی می آید و به من چیزی می گوید من به او نخندم و هیچ شبهه ای برای من هیچ گاه بوجود نیاید.»
سلمان حدادی حالا همه وقتش را گذاشته است برای تلاش در مسیر خدمت به مذهب تشیع و معارف اهل بیت. راه سختی بود اما حتما ارزشش را داشت. ارزشی که شاید ماهایی که از ابتدا شیعه بودهاین هیچ وقت آن را درک نکنیم.
لینک دانلو فیلم مصاجبه سلمان در برنامه تلویزیونی
لینک مطلب : رجا نیوز
ایشان مدتها پاسخم نداد بعدها که خیلی اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعلیم می پرسم و قصد دیگری ندارم،باز به من چیزی نفرمود تا اینکه روزی در جلسه خلوتی فرمودند: آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر وسلوک، سختی های فراوانی را باید تحمل کرد و از مطالب زیادی نیز باید گذشت؛ آقا سید محمد! من در آغاز این راه در دوران جوانی برای اینکه جلوی افسار گسیختگی زبانم را بگیرم و توانائی بازداری آن را داشته باشم 26 سال ریگ در دهان گذارده بودم که از صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم، اینها اثرات آن دوران است!
در هر صورت این سکوت حرفها دارد که با این چند سطر نمی شود از آن گذشت اما با حدیث قدسی خطاب به رسول خدا(ص) این بحث را پایان می دهم :
«علیک بالصمت فان اعمر القلوب قلوب الصالحین و الصامتین فان اخرب القلوب قلوب المتکلمین بما لایعنیهم.» ،
(بر تو باد سکوت، که همانا آبادترین دلها، دلهای صالحان و سکوت کنندگان است وخرابترین دلها، دلهای کسانی است که سخنهای بیفائده میگویند)
گناهانی که صاحبانشان موفق به توبه نمیشوند
استاد فاطمی نیا در جلسه ای با ذکر چند نکته اخلاقی و عرفانی فرمودند: خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند: در آتش را بسته بود،و چیزی در کفش نهاده بودند.! خدا شاهد است الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.
ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: 1- عمدا نماز نخواندن.2- به ناحق آدم کشتن.3- عقوق والدین.4- آبرو بردن.
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: "به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟
می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!" الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.
عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.
روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.
امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی.
گناهکار چند نوع است. عده ای گناه می کنند، بعد ناراحت و پشیمان می شوند. سوز و گداز دارند. توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می شود.
فارس- در احادیث آمده است: در شهر مکه کسی از حضرت خدیجه(س) ثروتمندتر نبود. آن حضرت بیش از 80 هزار شتر در مناطق مختلف برای تجارت داشتند و در شهرها و کشورهای مختلف همچون مصر و حبشه دارای تجارتخانه بودند.
دهمین روز ماه مبارک رمضان با روز رحلت جانسوز بزرگ بانوی ایمان و آزادگی حضرت خدیجه علیهاالسلام مصادف است. بانوی بزرگواری که در تأسیس بنای اسلام نقش بسیار مهمی داشت، ولی نام و یادش در گمنامی قرار گرفت و آن میزان نام و سخنی که پیرامونش وجود دارد، در خور تلاشها و مجاهدتهای این بانوی بزرگ اسلام نیست.
حضرت خدیجه در زمان جاهلیت به طاهره، مبارکه و سیده زنان معروف بود
حضرت خدیجه علیهاالسلام، پدرش خُوَیْلِدِ، و مادرش فاطمه، دختر زائِدَة بْنِ اصَّمْ است. خانوادهای که حضرت خدیجه علیهاالسلام در آن رشد کرد، از نظر شرافت خانوادگی و نسبتهای خویشاوندی، در شمار بزرگترین قبیلههای عرب جای داشت. این خاندان در همه حجاز نفوذ داشت.
خدیجه علیهاالسلام در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران کم نظیر بود. او به فضیلت اخلاقی و پذیراییهای شایان بسیار معروف بود و بدین جهت زنان مکه به وی حسد میورزیدند.
ایشان آنقدر پاکدامن بود که در زمان جاهلیت او را طاهره و مبارکه و سیده زنان میخواندند و این نشانگر پاکدامنی او در هنگام بیهمسریاش در آن محیط فاسد و آلوده بود. (الإصابة فی معرفة الصحابة، ج7، ص600)
درود و سلام خداند بر حضرت خدیجه
خدیجه کبری علیهاالسلام چنان مقام والایی داشت که خداوند عزّ و جل، بارها بر او درود و سلام فرستاد.
طبق روایاتی از حضرت امام محمد باقر(ع) پیامبر اکرم(ص) هنگام بازگشت از معراج، به جبرئیل فرمود: آیا حاجتی داری؟ جبرئیل عرض کرد: خواستهام این است که از طرف خدا و من به خدیجه سلام برسانی. (بحارالانوار ج6، ص7)
در روایتی دیگر میخوانیم: روزی خدیجه به طلب رسول خدا(ص) بیرون آمد. جبرئیل به صورت مردی با وی روبه رو شد و از خدیجه احوال رسول خدا(ص) را پرسید.
خدیجه نمیتوانست بگوید رسول خدا(ص) در کجا بسر میبرد. او میترسید این مرد از کسانی باشد که قصد کشتن رسول خدا(ص) را دارد. وقتی که خدمت آن حضرت رسید و قصه را باز گفت، حضرت محمد(ص) فرمود: آن جبرئیل بود و امر کرد که از طرف خدا تو را سلام برسانم. (ریاحین الشریعه ج2، ص206)
پیامبر تا زمانی که حضرت خدیجه زنده بود با هیچ زنی ازدواج نکرد
ذهبی در فضایل ایشان مینویسد: «وی بانویی فهیم، بزرگوار، دیندار، پاکدامن، بخشنده و اهل بهشت بود و از هر جهتی زنی کامل و شایسته بود و پیامبر اکرم(ص) همیشه به مدح و ثنای او میپرداخت و او را بر سایر همسرانش برتری میداد و او را بسیار گرامی میداشت به حدی که عایشه میگوید: به هیچ زنی به اندازه خدیجه حسد نمیورزیدم چرا که رسول خدا خدیجه را بسیار بزرگ میداشت.
در کرامت ایشان همین بس که رسول خدا چه قبل از او و چه در زمان حیات او با هیچ زنی ازدواج ننمود و کنیزی هم نداشت و بعد از وفات ایشان آن حضرت کنیز گرفت، براستی حضرت خدیجه بهترین همنشین و مونس پیامبر اکرم (ص) بود و اموال خود را در اعتلای اسلام انفاق نمود. و به درجهای رسید که خداوند به حضرتش امر نمود که خدیجه را به خانهای در بهشت که محل امن و آرامش باشد، بشارت دهد» (سیر أعلام النبلاء، ج2، ص110)
انتظار ظهور پیامبر اسلام
حضرت علی(ع) میفرماید رسول خدا (ص) در مورد خدیجه فرمودند: «أفضل نساء الجنة أربع: خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد، و مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم امرأة فرعون»
رسول اکرم فرمود: بهترین زنان بهشتی چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون. (صحیح البخاری، پیشین، ج 3، ص 1388)
ایشان آگاه به اخبار آسمانی بود. جالب این است که او از کسانی بود که انتظار ظهور پیامبر جدید را میکشید و همیشه از ورقة بن نوفل و دیگر علماء جویای نشانههای نبوت میشد. (بحارالانوار، ج16، ص52)
در تاریخ میخوانیم حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیتهای ایشان محزون و آزرده میشدند، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمیکرد مگر یاد خدیجه؛ و هر گاه خدیجه را میدید مسرور میشد. (ریاحین الشریعة،ج2، ص25)
اموال حضرت خدیجه چه اندازه بود که راه اسلام خرج شد
دیگر خصوصیت خدیجه این است که دارای شم اقتصادی و روح بازرگانی بود و آوازه شهرتش در این زمینه به شام هم رسیده بود. آن گونه که از تاریخ بر میآید ثروت حضرت خدیجه علیهاالسلام حاصل دست رنج خود وی بود و از ارث و میراث خبری نبود، به همین جهت پدر و عمویش هیچگونه دخالت و تصرفی در امور و اموال ایشان نداشتند، به گونهای که از ایشان به ملکه عظیمه تعبیر میکردند.
در مورد اموال حضرت، علامه مجلسی چند روایت نقل میکند که طبق این احادیث در شهر مکه کسی از ایشان ثروتمندتر نبود و در هر سو و ناحیه، غلامان احشام و اغنام فراوانی داشتند و بیش از 80 هزار شتر در مناطق مختلف برای تجارت داشتند، و در مناطق مختلفی چون مصر و حبشه تجارتخانه داشتند و عدهای برای ایشان مشغول تجارت بودند.
در مورد منزل ایشان گفته شده که از لحاظ وسعت به اندازهای بود که تمام مردم مکه را در بر میگرفت و در بالای این منزل گنبدی از ابریشم آبی رنگ قرار داده بودند و در آن نقشهای خورشید و ماه و ستارگان منقش بود و آن گنبد ابریشمی زیبا را با طنابهایی از ابریشم و میخهایی از فولاد، محکم کرده بودند.
بنابراین، این فقرات نشانگر تجارت جهانی آن حضرت بوده که در شهرها و کشورهای مختلف چون مصر و حبشه تجارتخانه داشتند. همچنین دلالت بر قدرت بالای مدیریتی حضرت و ناشی از دانش وسیع آن بزرگوار بود، که با سنی جوان، از نبوغ فوقالعادهای برخوردار بود. (بحار جلد 16 ص21 و 22)
این بانو بعد از ازدواج با پیامبر(ص) تمام اموال خود را در راه پیشرفت اهداف اسلام هدیه کردند. وی به عمویش ورقه گفت: کلید تمام اموالم را نزد حبیبم ببر و از جانب من به او بگو: تمامی این اموال هدیه است به او و تمامی آن ملک اوست که در آن هرگونه تصرفی بخواهد، انجام دهد. به راستی آیا در تمام دوران پس از بعثت پیامبر(ص) چنین فداکاری مشاهده شده است؟ کدام یک از همسران ایشان، چنین رتبهای از فداکاری رسیدهاند؟ (بحار الانوار جلد16ص71)
آیا حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر ازدواج کرده بود؟
معروف است که حضرت خدیجه علیهاالسلام قبل از ازدواج با پیامبر با دو نفر به نامهای عتیق بن عائذ مخزومی و ابی هالة بن المنذر الاسدی ازدواج کرده است. (بحار الانوار، ج16،ص 10)
اما جمعی از مورخان و بزرگان نظر مخالف دارند. برای مثال ابوالقاسم کوفی، احمد بلاذری، سید مرتضی در کتاب شافی و شیخ طوسی در تلخیص شافی آشکارا میگویند که خدیجه علیهاالسلام هنگام ازدواج با پیامبر، (عذرا) یعنی باکره بوده است.
برخی از معاصران نیز مانند علامه سید جعفر مرتضی چنین ادعا کرده و برای اثبات ادعای خود کتابهایی نوشتهاند.
این افراد به گفتار صاحب کتاب الاستغاثه استشهاد کردهاند که میگوید: همه کسانى که اخبار نقل کرده و روایات از آنها به جاى مانده از شیعه و اهل سنت اجماع دارند که مردى از اشراف قریش و رؤساى آنها نمانده بود که بهخواستگارى خدیجه نرود و در صدد آن بر نیاید. و خدیجه همه آنها را بازگردانده و یا پاسخ رد به آنها داد و چون رسول خدا(ص) او را به همسرى خویش درآورد زنان قریش بر او خشم کرده و از او کناره گیرى کردند و به او گفتند: بزرگان و اشراف قریش از تو خواستگارى کردند و به همسرى هیچ یک از آنها در نیامدى و به همسرى محمد، یتیم ابوطالب که مرد فقیرى است و مالى ندارد درآمدى؟ و با اینحال چگونه اهل فهم مىتوانند بپذیرند که خدیجه به همسرى مردى اعرابى از بنى تمیم درآمده و بزرگان قریش را نپذیرفته باشد؟...و این مطلبى است که مردم صاحب نظر آنرا نمىپذیرند. (الاستغاثه جلد1 ص 70)
سن حضرت خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر
در مورد سن حضرت خدیجه در زمان ازدواج با پیامبر اکرم (ص) نیز بین مورخین اختلاف است، اما قول مشهور و چیزی که در بین مسلمانان رواج یافته این است که حضرت خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر گرامی اسلام 40 ساله بودند. این در حالی هست که در منابع معتبر تاریخی سن حضرت مورد اختلاف هست این اقوال به این ترتیب هستند: 25، 30، 35، 40، 44، 45 و 46 سال.
بیهقی میگوید: «... بلغت خدیجة خمسا و ستین سنة، و یقال: خمسین سنة، وهو أصح» یعنی بعضی میگویند: سن حضرت خدیجه در هنگام وفات 65 ساله بود و برخی دیگر گفتهاند در آن وقت ایشان 50 ساله بوده است که قول صحیح هم همین 50 سال است.
وی در جای دیگر مینویسد: «أن النبی تزوج بها وهو ابن خمس و عشرین سنة قبل أن یبعثه الله نبیا بخمس عشرة سنة» یعنی ازدواج رسول خدا با حضرت خدیجه 15 سال قبل از بعثت بوده است. (دلائل النبوة، ج2، ص 71 و72)
بنابراین طبق قول بیهقی وقتی ایشان در زمان وفات یعنی سال دهم بعثت، 50 ساله باشند و 15 سال قبل از بعثت هم ازدواج نموده باشند با این حساب سن حضرت خدیجه در زمان ازدواج با پیامبر اکرم 25 سال بوده است.
این افراد میگویند ابن عبدالبر و ابن اثیر نیز قول 65 سالگی حضرت خدیجه را در زمان وفات، قبول ندارند و از آن به «قیل» تعبیر میکنند.
حاکم نیشابوری یکی از مورخین و استوانههای علمی اهل تسنن نیز میگوید: «... عن هشام بن عروة قال توفیت خدیجة بنت خویلد رضی الله عنها وهی ابنة خمس و ستین سنة . . . هذا قول شاذ فإن الذی عندی أنها لم تبلغ ستین سنة» یعنی هشام از پدرش عروة بن زبیر نقل میکند که حضرت خدیجه در زمان وفات 65 ساله بود ولی قول به 65 سالگی ایشان، قولی شاذ است و به نظر من سن حضرت خدیجه در زمان وفات به 60 سال نرسیده بود (چه برسد به 65 سال)» (المستدرک علی الصحیحین، پیشین، ج3، ص 201)
البته بعضی از محققین و مورخین سن ایشان را در زمان ازدواج 28 سال میدانند.
مثلاً نویسنده شذراتالذهب میگوید: «و رجح کثیرون أنها ابنة ثمان و عشرین» (بسیاری از مورخین قول 28 سال را برای حضرت خدیجه در زمان ازدواج با پیامبر اکرم ترجیح دادهاند.) (شذراتالذهب فی أخبار من ذهب، ج1، ص14)
ابن عساکر ( تاریخ مدینة دمشق، ج3، ص 193) ذهبی (سیرأعلام النبلاء، ج2، ص 111) و إربلی (کشف الغمة، ج2، ص135) به نقل از ابن عباس میگویند: خدیجه در زمان ازدواج با آن حضرت 28 ساله بود. (کشف الغمة، ج2، ص135)
اربلی در جای دیگر به نقل از ابن حماد میگوید: حضرت خدیجه در زمان ازدواج با آن حضرت 28 ساله بود. (کشف الغمة، ج2، ص133)
سه وصیت حضرت خدیجه هنگام رحلت
هنگامی که بیماری امالمومنین خدیجه سلام الله علیها شدت یافت از پیامبر(ص) درخواست کردند که وصیتهای ایشان را بشنوند، آنگاه عرضه داشتتند: ای رسول خدا، وصیتهای مرا بشنوید.
وصیت میکنم ای رسول خدا مرا به خاطر کوتاهیم در ادای حقوقتان عفو کنید. پیامبر فرمودند: دور باد این سخن از تو و هرگز چنین نیست، من از شما هیچ کوتاهی ندیدهام شما آخرین توان و تلاشت را در ادای حقوق رسالت انجام دادهاید، و بیشترین سختیها را در زندگی با من متحمل شدهاید و تمامی اموالتان را در راه خدا صرف نمودهاید.
آنگاه حضرت خدیجه علیهاالسلام فرمود وصیت میکنم شما را به دخترم فاطمه زهرا علیهاالسلام ایشان پس از من یتیم و غریب و تنها میشود پس کسی از زنان قریش او را اذیت نکند و او را سیلی نزند و بر او فریاد نکشد و با او به سختی و درشتی رفتار نکند.
اما وصیت سوم پس به دخترم فاطمه میگویم و ایشان به شما منتقل میکند؛ زیرا از شما ای رسول خدا خجالت میکشم.
پیامبر (ص) از حجره خارج شدند و حضرت خدیجه علیهاالسلام به حضرت فاطمه علیهاالسلام گفتند: ای حبیبه من و ای نور چشمانم، به پدرت بگو، مادرم میگوید من از قبر در هراسم و از شما میخواهم آن ردایی که هنگام نزول وحی میپوشید کفن من قرار دهید پس صدیقه طاهره آمدند و برای پدر وصیت مادر را نقل کردند.
پیامبر (ص) برخواستند و ردائی که هنگام نزول وحی بر شانه مبارک میافکندند را به صدیقه طاهره علیهاالسلام دادند، و ایشان آن را برای مادر گرامیشان آوردند و حضرت خدیجه سلام الله علیها به شدت خوشحال شدند.
تدفین حضرت خدیجه با کفنی از بهشت
هنگامی که روح بلند و ملکوتی حضرت ام المومنین به بهشت صعود کرد، پیامبر(ص) او را غسل دادند و حنوط کردند و هنگامی که خواستند حضرت را در همان رداء مخصوص کفن کنند جبرییل نازل شد و عرض کرد: ای رسول خدا، خداوند متعال سلام و درود بر تو میفرستد و به تو میگوید ای حبیب ما، خدیجهای که تمام داراییاش را در راه ما بذل کرد و بخشید کفن او را ما عنایت میکنیم. جبرییل کفنی تقدیم کرد و عرض کرد: ای رسول خدا، این کفن از بهشت است و خداوند آن را به حضرت خدیجه هدیه نموده است و پیامبر ابتدا حضرت را با رداء مبارکشان کفن کردند و سپس کفنی را که جبرییل آورده بودند، روی آن قرار دادند، از این رو حضرت با دو کفن دفن شدند. (شجره طوبى، ج 2 ، ص 22)
منبع خبر : رجا نیوز