اطلاعات مفید

تغذیه و طب سنتی ، معرفی آدرسهای مفید ، کامپیوتر ، موبایل ، خودرو

اطلاعات مفید

تغذیه و طب سنتی ، معرفی آدرسهای مفید ، کامپیوتر ، موبایل ، خودرو

دو حکایت کوتاه

از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟
گفت : چهار اصل
1 -  دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
2 -  دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
3 -  دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
4 -  دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم
 

 

 

2

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ! سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!! پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد : اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد. اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است. و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست...

۲ داستان کوتاه

دعا

کشتی در طوفان شکست و غرق شد. فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره کوچک بی آب و علفی شنا کنند و نجات یابند.

دو نجات یافته دیدند هیچ نمیتوانند بکنند،با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم.دست به دعا شدند.

برای این که ببینند دعای کدام بهتر مستجاب می شود به گوشه ای از جزیره رفتند.

نخست از خدا غذا خواستند. فردا، مرد اول، درختی یافت و میوه ای برآن، آن را خورد.

سرزمین مرد دوم چیزی برای خوردن نداشت. هفته بعد، مرد اول از خدا همسر و همدم خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، زنی نجات یافت و به مرد رسید. در سمت دیگر، مرد دوم هیچکس را نداشت.

مرد اول از خدا خانه، لباس و غذای بیشتری خواست، فردا، به صورتی معجزه‌وار، تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید و مرد دوم هنوز هیچ نداشت.

دست آخر مرد اول از خدا کشتی خواست تا او و همسرش را با خود ببرد.

فردا کشتی‌ای آمد و در سمت او لنگر انداخت، مرد خواست بدون مرد دوم، به همراه همسرش از جزیره برود.

پیش خود گفت، مرد دیگر حتما شایستگی نعمتهای الهی را ندارد، چرا که درخواستهای او پاسخ داده نشد پس همین جا بماند بهتر است.

زمان حرکت کشتی، ندایی از آسمان پرسید: چرا همسفر خود را در جزیره رها میکنی؟ پاسخ داد:

این نعمت هایی که به دست آورده‌ام همه مال خودم است، همه را خود درخواست کرده‌ام. درخواستهای او که پذیرفته نشد، پس لیاقت این چیزها را ندارد.

ندا، مرد را سرزنش کرد: اشتباه می‌کنی. زمانی که تنها خواسته او را اجابت کردم، این نعمت‌ها به تو رسید.

مرد با حیرت پرسید: از تو چه خواست که باید مدیون او باشم؟.

از من خواست که تمام خواسته‌های تو را اجابت کنم.

 

 

 شیر

روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم
گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد.پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ،       فقط یک لیوان آب درخواست کرد.

دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد:

« چیزی نباید بپردازی.مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شماسپاسگذاری می کنم»

سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد.پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.

دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید.بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد.لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد.                                              در اولین نگاه اوراشناخت.

سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند.از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی ازآن دکتر کلی گردید. آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود.به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد.گوشه صورتحساب چیزی نوشت.آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.

زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهم داشت.مطمئن بود که
باید تمام عمر را بدهکار باشد.سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد.چیزی توجه اش را جلب کرد.چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود.آهسته انرا خواند:

«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است»

 

باغ انار

زمانی‌ که بچه بودیم، باغ انار بزرگی داشتیم که ما بچه ها خیلی دوست داشتیم، تابستونا که گرمای شهر طاقت فرسا میشد، برای چند هفته ای کوچ میکردیم به این باغ خوش آب و هوا که حدوداً ۳۰ کیلومتری با شهر فاصله داشت، اکثراً فامیل های نزدیک هم برای چند روزی میومدن و با بچه هاشون، در این باغ مهمون ما بودن، روزهای بسیار خوش و خاطره انگیزی ما در این باغ گذروندیم اما خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم، شاید زیاد خاطره خوشی نیست اما درس بزرگی شد برای
من در زندگیم! .....

تا جایی که یادمه، اواخر شهریور بود، همه فامیل اونجا جمع بودن چونکه وقت جمع کردن انارها رسیده بود،
۸-۹
سالم بیشتر نبود، اون روز تعداد زیادی از کارگران بومی در باغ ما جمع شده بودن برای برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول
بازی کردن و خوش گذروندن بودیم!

بزرگترین تفریح ما در این باغ، بازی گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زیاد انار و دیگر میوه ها و بوته ای انگوری که در این باغ وجود داشت، بعضی وقتا میتونستی، ساعت ها قائم شی، بدون اینکه کسی بتونه پیدات کنه!

بعد از نهار بود که تصمیم به بازی گرفتیم، من زیر یکی از این درختان قایم شده بودم که دیدم یکی از کارگرای جوونتر، در حالی که کیسه سنگینی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی که مطمئن شد که کسی اونجا نیست، شروع به کندن چاله ای کرد و بعد هم کیسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره این چاله رو با خاک پوشوند، دهاتی ها اون زمان وضعشون خیلی اسفناک بود و با همین چند تا انار دزدی، هم دلشون خوش بود!

با خودم گفتم، انارهای مارو میدزی! صبر کن بلایی سرت بیارم که دیگه از این غلطا نکنی، بدون اینکه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازی کردن ادامه دادم، به هیچ کس هم چیزی در این مورد نگفتم!

غروب که همه کار گرها جمع شده بودن و میخواستن مزدشنو از بابا بگیرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسید به کارگری که انارها رو زیر خاک قایم کرده بود، پدر در حال دادن پول به این شخص بود که من با غرور زیاد با صدای بلند گفتم، بابا
من دیدم که علی‌ اصغر، انارها رو دزدید و زیر خاک قایم کرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، این کارگر دزده و شما نباید بهش پول بدین!

پدر خدا بیامرز ما، هیچوقت در عمرش دستشو رو کسی بلند نکرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من کرد، همه منتظر عکس العمل پدر بودن، بابا اومد پیشم و بدون اینکه حرفی بزنه، سیلی محکمی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بکش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انار هارو اونجا چال کنه، واسه زمستون!

بعدشم رفت پیش علی اصغر، گفت شما ببخشش، بچس اشتباه کرد، پولشو بهش داد،
۲۰
تومان هم گذاشت روش، گفت اینم بخاطر زحمت اضافت! من گریه کنان رفتم تو اطاق، دیگم بیرون نیومدم!

کارگرا که رفتن، بابا اومد پیشم، صورتمو بوسید، گفت میخواستم ازت عذر خواهی کنم! اما این، تو زندگیت هیچوقت یادت نره که هیچوقت با آبروی کسی بازی نکنی، علی اصغر کار بسیار ناشایستی کرده اما بردن آبروی مردی جلو فامیل و در و همسایه، از کار اونم زشت تره!

شب شده بود، اومدم از ساختمون بیرون که برم تو باغ پیش بچه های دیگه، دیدم علی اصغر سرشو انداخته پایین و واستاده پشت در، کیسه ای تو دستش بود گفت اینو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره! کیسه رو بردم پیش بابا، بازش کرد، دیدیم کیسه ای که چال کرده بود توشه، به اضافه همه پولایی که بابا بهش داده بود …

روز مادر

 به پاس گرامیداشت روز مادر چند متن زیبای زیر را از سایت میهن دانلود به همه مادران گرامی و زنان بزرگوار ایران زمین تقدیم میکنم .

 

 

حکایت سپیده
مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی. مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی از عطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت. قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک. مادر، اگر نمی توانم کوشش هایت را ارج نهم و محبت هایت را سپاس گزارم، پوزش بی کرانم را همراه با دسته گلی از هزاران تبریک، بپذیر. فروغ تو تا انتهای زمان جاوید و روزت تا پایان روزگار، مبارک باد.

 

بهار زندگی
مادر، تو شکوفاتر از بهار، نهالِ تنم را پر از شکوفه کردی و با بارانِ عاطفه های صمیمی، اندوه های قلبم را زدودی و مرهمی از ناز و نوازش بر زخم های زندگی ام نهادی. در «تابستان»های سختی با خنکای عشق و وفای خویش، مددکار مهربان مشکلاتم بودی تا در سایه سارِ آرامش بخش تو، من تمامی دردها و رنج ها را بدرود گویم. با وجود تو، یأس دری به رویم نگشود و زندگی رنگ «پائیز» ناامیدی را ندید. تو در «زمستانِ» مرارت های زندگی، چونان شمع سوختی تا نگذاری رنجش هیچ سختی ستون های تنم را بلرزاند. مادر، ای بهار زندگی، شادترین لبخندها و عمیق ترین سلام های ما، همراه با بهترین درودهای خداوندی، نثار بوستان دل آسمانی ات باد.

احسان به پدر و مادر
یکی از وظایف مهم دینی و اخلاقی ما، احسان به پدر و مادر است. در قرآن کریم، چندین بار احسان به آنان، توصیه شده است. علامه طباطبایی رحمه الله در این باره نگاشته اند: «انیکی به پدر ومادر، پس از یکتاپرستی از واجب ترین واجبات است؛ همان گونه که آزردن پدر و مادر پس از شرک، از بزرگ ترین گناهان است». و در جای دیگری آورده اند: «در چند جای قرآن کریم، خداوند متعال، احسان به والدین را در کنار توحید و نفی شرک آورده است و پس از فرمان به توحید یا نهی از شرک، به احسان نسبت به پدر و مادر فرمان داده است». تأکید قرآن کریم بر احسان به پدر و مادر نشان از عظمت والای مقام آنان، در فرهنگ اسلامی دارد.

بزرگ ترین واجب
در قران کریم و روایات اسلامی، درباره نیکی کردن به پدر و مادر سفارش بسیار شده است. قرآن در وصف حضرت یحیی علیه السلام می فرماید: «اونسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، و متکبر و عصیان گر نبود». و از زبان حضرت عیسی علیه السلام حکایت می کند: «مرا نسبت به مادرم نیکوکار گردانید و جبار و شقی قرار نداد». از این دو آیه برمی آید که هرکس به پدر و مادرش نیکی نکند، سرکش و بدبخت است. امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز می فرمایند: «نیکی کردن به پدر و مادر، بزرگ ترین واجب است».

زیباترین ستاره سپاس
مادر! تو جانانه جام بلای ما را نوشیدی و لباس رنج و محنت ما را پوشیدی، اینک، حریر محبت فرزندانت را بپوش و شربت شهد عشق آنان را بنوش. مادرم، در گرامی داشت روزت زیباترین ستاره سپاس را به پاس پاسداری بی کرانت از ما، بر آسمان پرمهرت می آویزیم. روزت مبارک باد.

بوسیدن پدر و مادر
بوسه، پیام محبت است؛ شعر ناسروده عشق است؛ تبلور بالاترین تکریم است؛ جلوه عملی عاطفه هاست. پدر و مادر بی شمارترین بوسه های محبت آمیز را از کودکی نثارمان کردند. اکنون که نهال وجود ما از آن محبت ها به پا ایستاده است و درخت زندگی آنان رو به فرسودگی نهاده، باید بهترین محبت ها و بی شائبه ترین عواطف را نثارشان کنیم. بوسیدن ابزار این مهر ورزیدن است. امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند: بوسیدن پدر و مادر عبادت است.

نگاه محبت آمیز
«نگاه» مقوله شگفتی است. هر نگاه پیامی دارد از این رو در فرهنگ اسلامی برخی از نگاه ها معصیت است و برخی عبادت. در روایت آمده است: «نگاه مهرآمیز فرزند به پدر و مادر، عبادت است». پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز فرمودند: «درهای آسمان در چهار هنگام به رحمت گشوده می شود: هنگامی که باران می بارد، آن گاه که فرزند به چهره مادر و پدر می نگرد، وقتی که در کعبه باز می شود و آن زمان که ازدواجی شکل می گیرد».

چلچراغ محبت
مادر، صفا و صمیمیت و صداقت، گلابِ گلبرگ های وجود توست. عشق و ایمان در پیشانی بلند تو، موج می زند. چشمانت چلچراغ محبت است. چشمه های مهربانی از چشم های تو سرچشمه گرفته است. لب هایت پیام آور شادترین، لبخندها و نگاه مهر آشنایت، زلالِ دل نوازترین عاطفه هاست. قلب تو، رود همیشه جاری عشق است. از سایه مهربان دست هایت گل مهر می روید. نسیم، چهره بر گام های تو می ساید. مادر، روزت مبارک باد.

مادر، کانون عشق
مادر، کانون عاطفه و مهر است و ظرفیت و شکیب کمتری برای تحمل ناگواری ها دارد، لطافت طبعش و ضعف طبیعی او از یک سو، و ناتوانی های فرساینده ای که از به دنیا آوردن فرزند و دیگر رنج ها در او پدید آمده است از سوی دیگر، او را به شدت ناتوان می کند. بی شک او شایسته تکریم، نوازش، عطوفت و خدمت است.

غزل لطیف روزگار
ای مادر عزیز، تو بهترین گل واژه هستی، هستی؛ تو غزل لطیف روزگاری؛ تو دیوان محبت هایی؛ تو سرود جویباری؛ تو اقیانوس عشقی؛ تو دفتر رنج های نامکتوبی. اکنون که من از تو هستی یافته ام جانم فدایت باد!

خدمات جبران ناپذیر مادر
مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گفت: «مادرم، سخت پیر شده است و اکنون نزد من زندگی می کند. او را بر دوش می گیرم و جابه جا می کنم. خود به او غذا می خورانم و شست و شویش می دهم. با این حال، از روی شرم، چهره ام را از او برمی گردانم تا بدین گونه او را تعظیم کرده باشم. آیا تلافی خدمات او را کرده ام؟» فرمودند: «نه». در ادامه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با برشمردن مشکلات و رنج های که مادر در دوران بارداری و طفولیّت فرزند خود تحمل می کند علّت این حکم را مورد اشاره قرار می دهند.

عطر همه گل ه
یاس ها عطرشان را از بوی تن تو به عاریت می گیرند. شبنم، گل واژه اشک های توست ای شقایق دشتستان صبوری؛ ای هم آغوش پروانه ها؛ ای صفای گل سرخ؛ ای نرگس عشق؛ ای اقاقیای محبت؛ تو شمیم گل محمدی و رایحه گل نسترنی. مادر، تو از همه گل ها زیباتر و از همه آنها خوش بوتری، در سالروز یاد تو، عطر همه گل های شکفته را نثار وجودت می کنم.

سرو سایه گستر زندگی
مادر، تو کتاب همیشه گشوده ایثاری. تو در مزرعه زندگی مان بذر سپیده و مهر می کاری. تو چون آسمان زلالی و چون باران بخشنده. مادر قامت تو قیامت عشق است. ای سرافرازترین سر و سایه گستر زندگی ام. در وصف تو، کلمات عقیمند و واژگان محدود. ای خوب ترین، ای رئوف ترین سرچشمه مهربانی ها، ای ساکن کوی مهتاب، ای آب و آیینه و آفتاب، نام بلندت جاودان و کتاب وجودت به شیرازه امن و امان خداوندی استوار و تلاش بی شائبه ات در بارگاه الهی پذیرفته باد.

شگرفی عشق
همه می شناسیمش؛ همو که با شکوه مهرش عشق را معنایی دیگر می بخشد و قلبش وسعت بی انتهای صبر و مهربانی است و شانه های پرصلابتش مأمن مهر و صفا، و چشم های پرفروغش سرچشمه احساس و گذشت است. مادر، مهر کیشی است که با شمع وجودش به محفلمان روشنی می بخشد و با گلخند محبت اش رنگ غم را از چهره مان می زداید و تبسمی از شادمانی بر دل هایمان می نشاند و با دستان پر سخاوتش، چتری سایه گستر ساخته است تا هیچ سختی را حس نکنیم. او به را ستی تندیس همه خوبی هاست.

نیکی به پدر و مادر پس از مرگ
پدر و مادر ما، پس از مرگ، بی نواتر و نیازمندتر از همیشه اند. دستشان کوتاه گشته و فرصت عمل برای آنان تمام شده است و چشم به راه احسان ما هستند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «سرور نیکوکاران، در روز قیامت، مردی است که پس از مرگِ پدر و مادرش به آنان، نیکی کرده باشد».
مردی درباره نیکی کردن به پدر و مادر، پس از مرگ، از حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم سؤال کرد. حضرت این وظایف را معین کردند: ۱٫ نماز خواندن برای آنان؛ ۲٫ آمرزش خواستن برای آنان؛ ۳٫ وفا کردن به پیمان هایشان؛ ۴٫ بزرگداشت دوستان آنان.

بر مزار تو
مادر، می خواهم با اشک هایم، گلی بپرورم به رنگ خون دل و به قامت هزاران دریغ و آه، و روز مادر، بر مزارت گذارم. مادر، در این روز، آهم را بنگر و دریغم را شاهد باش. هنوز باور ندارم که تو رفته ای. هنوز دست احساس تو را حس می کنم. تو زنده ای!

زیارت قبور پدر و مادر
یکی از سنت های اسلامی، زیارت قبر پدر و مادر است. عمل به این سنت، هم پیوند با پدر و مادر را پس از مرگ نگاه می دارد و هم یکی از شیوه های احسان و نیکی کردن به پدر و مادر است؛ به ویژه اگر زائر قبور، برای آنان از خداوند، درخواست آمرزش کند و به قرائت قرآن پردازد.

عاشقانه ترین غزل
مادر، تو کتاب نامکتوب مرارت هایی، تو دیوان محبت هایی، تو ناب ترین واژه شعر خلوصی؛ تو بلندترین داستانِ حماسیِ ایثاری. ای قصیده بلند عشق؛ ای عاشقانه ترین غزل؛ ای مثنوی رنج ها؛ تو بیت الغزل از خودگذشتگی هستی؛ تو قافیه احساس قلب منی؛ تو منظومه بلند فضیلت هایی تو بهترین بیت رباعی محبتی.
مادر، شعر وجود تو را، واژه واژه می نوشم و رعناترین غزال غزل هایم را به سویت روانه می کنم. دو بیتی های احساسم را همراه با شادمانه ترین ترانه فصل های زندگی ام، نثار دل بهاری ات می کنم. ای بهترین شعر زندگی، روزت مبارک باد.

حکایت
وقتی به جهل جوانی بانک بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خُردی فراموش کردی که دُرْشتی می کنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش     چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن
گر از عهد خُردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی درین روز بر من جفا     که تو شیر مردی و من پیر زن
 
زلال هرچه عشق
مادر! تو پروانه دشت ایثاری؛ شمع فروزان محفل مایی؛ تو عطر خوش بوی همه گل هایی. در ژرفای دیدگانت، رودی از محبت موج می زند و دستان مهربانت سهمی از سخاوت آفتاب دارد. تو چون دریا بی دریغ، پایان نداری. تو زمزمه هرچه محبتی؛ عطر هرچه رازی؛ زلال هر چه عشقی؛ تو بلور شفاف خلوصی؛ وسعت بی کران مهربانی و صبری.
من لطافت نسیم، سیپدی سپیده، نستوهی کوه و صداقت آیینه را در تو می نگرم. مادر، گلبرگ ها بر دستانت بوسه می زنند؛ دریاها به تو غبطه می خورند؛ بادها نام تو را تا عرش خدا می برند؛ و ملکوتیان بر تو درود می فرستند. خدا بهشتش را به زیر پای تو می بخشد. تو به راستی شکوه مندترین واژه شگرف آفرینشی. 

 

منبع : میهن دانلود

۸ رفتاری که خنجر به قلب فرزندان می زند

گاهی فکر می‌کنیم با رفتار و کلام غیرمحبت‌آمیز بهترین کار را در قبال فرزندان انجام می‌دهیم، اما نه تنها آنها را می‌رنجانیم، بلکه به نوعی اعتماد به نفس و عزت نفس آنها را نیز در هم می‌شکنیم. در این میان تاثیر کلام و گفتار به مراتب بیش از عملکرد ما تاثیرگذار است.

والدین همواره حامی و پشتیبان فرزندان هستند و در بسیاری از موارد خود را سپر بلای فرزندانشان می‌کنند؛ اما همه ما می‌دانیم گاهی زخم‌هایی که به دل می‌نشیند از زخم خنجر نیز کاری‌تر است و برای یک عمر بر دل و جان باقی می‌ماند.
در این نوشتار تصمیم داریم شما والدین عزیز را از رفتارها و گفتاری که در بیشتر موارد بدون آگاهی کافی مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما تاثیرات منفی بر روح و قلب فرزندان می‌گذارد، آگاه کنیم. گاهی فکر می‌کنیم با رفتار و کلام غیرمحبت‌آمیز بهترین کار را در قبال فرزندان انجام می‌دهیم، اما نه تنها آنها را می‌رنجانیم، بلکه به نوعی اعتماد به نفس و عزت نفس آنها را نیز در هم می‌شکنیم. در این میان تاثیر کلام و گفتار به مراتب بیش از عملکرد ما تاثیرگذار است. پس به موارد زیر دقت کنید تا ناخودآگاه فرزندان را درهم نشکنید:

شیوه صدا زدن
پسر بد، احمق، دیوانه
.
اینها همگی بسیار مضر هستند. باید بدانید والدین برای فرزندان بویژه در دوران کودکی‌شان مانند الگوهای مقدس هستند. پس اگر با اسامی نامناسب فرزندان را مورد خطاب قرار دهید آنها باور می‌کنند که به نوعی همان هستند که شما می‌گویید.
گفتنی است اسامی نامناسب به نوعی شخصیت فرزندان را مورد حمله قرار می‌دهند. درست است که برای مبارزه با نوعی از رفتارهای او به کار برده می‌شود، اما هویت وی را در هم می‌شکند.
وقتی به فرزندتان می‌گویید احمق یا بی‌استعداد از جزیی‌ترین عواقب چنین کلماتی این است که او از شرکت در بازی‌ها یا تفریحات و حتی ورزش‌های گروهی خودداری می‌کند، زیرا احساس می‌کند استحقاق بازی را به دلیل فقدان استعداد ندارد. سعی می‌کند از بودن در جمع بپرهیزد تا شاید دیگران پی به بی‌ارزشی او نبرند.


عدم پذیرشکاش هرگز متولد نشده بودی، هیچ کس تو را دوست ندارد و...
عدم پذیرش یعنی شما از بودن با فرزندتان احساس ناراحتی می‌کنید و تمایل دارید او را تنها بگذارید. در مورد کودکان وقتی کسی که او را به این دنیا آورده از بودنش ناراحت است، یعنی واقعا دوست داشتنی نیست و خودش هم ممکن است بخواهد از دنیای شما بیرون رود. از آنجا که حس می‌کند دیگران نیز او را نمی‌خواهند نمی‌تواند به جای دیگری برود و ممکن است آرزو کند کاش واقعا به دنیا نیامده بود. از عواقب این احساس، انزوا و افسردگی و عدم لذت از زندگی است.
فرزندان تمایل دارند بدون قید و شرط توسط والدین مورد علاقه و محبت باشند.
این‌که هیچ کس آنها را دوست نداشته باشد، اما والدین به آنها عشق بورزند برایشان کافی است ولی نقطه مقابل آن را نمی‌توانند تحمل کنند.
به جای چنین برخوردهایی بهتر است به او بگویید چقدر دوستش دارید، اما انتظار رفتارهای بد را از چنین موجودی دوست داشتنی ندارید.


منفی‌بافی
تو هیچ چیز نمی‌شوی، یک روزی شکست می‌خوری و...
همه افراد گاهی در اوج هستند و گاهی نیستند. آنچه ما به عنوان والدین به فرزندان می‌گوییم موجب ایجاد یک باور ذهنی در آنها می‌شود. این باور آنقدر مرور می‌شود که روزی به حقیقت می‌پیوندد.
شاید برایتان عجیب باشد، اما در یک تحقیق مشخص شد بیش از 80 درصد از زندانیان جوان افرادی بوده‌اند که مادر یا پدرشان در کودکی آنها را بی‌خاصیت و مایه‌ننگ و سرشکستگی خود نامیده بودند. در عوض بهتر است بگویید رفتار بد آنها چه عواقبی دارد و می‌تواند برای خودشان و دیگران موجب بروز مشکل و ناراحتی شود.

ایجاد احساس گناه
تو مرا پیر کردی، من به خاطر تو این زندگی جهنمی را تحمل می‌کنم و...
اینها همگی مواردی هستند که موجب ایجاد حس گناه در فرزندان می‌شوند. در بسیاری از موارد طلاق، والدین به گونه‌ای رفتار می‌کنند که فرزندان حس می‌کنند اگر وجود نداشتند، شاید کار والدین به جدایی نمی‌کشید.
اینها احساس‌های خطرناکی هستند که سرزنش و انتقاد مداوم از خود و سرخوردگی را در پی دارند. البته فرزندان باید بیاموزند که باید در قبال رفتارهایشان، مسوولیت‌پذیر باشند و عواقب بد یا خوب رفتارهایشان را بپذیرند؛ اما این‌که مشکل اعضای دیگر خانواده به دلیل وجود یا رفتار آنهاست، درست نیست.
پس بهتر است حتی در مواردی که از دست رفتارهایش عصبانی می‌شوید، به او بگویید کنترل خود را از دست دادید و از این بابت متاسفید یا این‌که امروز خیلی خسته‌اید و سعی می‌کنید در موقعیت مناسب‌تری با او در مورد مسائل صحبت کنید.

کمال‌گرایی
چرا تو همیشه دوم می‌شوی؟ نمره 17 گرفتی؟ چرا نتوانستی 20 بگیری؟ و...
کودک وقتی احساس تهدید کند؛ یعنی از آینده می‌ترسد و ترس بزرگ‌ترین مانع در راه شکوفایی استعداد و شخصیت اوست و او آسیب‌پذیر خواهد شداین‌که مرتب درصدد باشید فرزندتان را به جلو و به سوی اهداف خاص هل دهید تا به عقیده خودتان بهتر شود، کمکی به او نمی‌کند.
در مقابل، پیامی که به او می‌دهید این است که «تو به اندازه کافی خوب نیستی و ما تو را قبول نداریم.» وقتی او فکر کند مورد پذیرش نیست، نمی‌تواند خودش را دوست داشته باشد و احساس کمبود می‌کند. بدین ترتیب اعتماد به نفس او کاهش می‌یابد و حتی نمی‌تواند از استعدادها و امکاناتی که دارد، به اندازه کافی استفاده کند.

مقایسهچرا نمی‌توانی مثل خواهرت باشی؟
وقتی من همسن تو بودم، نمراتم بهتر از تو بود و... در مقایسه شما به فرزندتان می‌گویید که تو کمتر از دیگران هستی. به این ترتیب او احساس خودکوچک‌بینی و تحقیر می‌کند. ممکن است اوایل یا در ظاهر به طور موقتی بیشتر تلاش کند تا رضایت شما را به دست بیاورد؛ اما درواقع نسبت به دیگران، احساس بدبینی، نفرت و کینه پیدا می‌کند.
این موضوع در میان چند فرزند در یک خانواده بسیار جدی است و موجب حس کینه در میان خواهر و برادران می‌شود.
در چنین مواردی می‌توانید به او بگویید که «سال گذشته عملکرد بهتری داشتی» و این بدان معنی است که هنوز هم می‌توانی بهتر از این عمل کنی.

سرزنش و تحقیرمن به این‌که تو عقل داری، شک می‌کنم. باید از خودت خجالت بکشی، خدا لعنتت کند و...
در مقابله با چنین گفتاری معمولا فرزندان سعی می‌کنند حالت دفاعی به خود بگیرند؛ اما درواقع از درون می‌شکنند. شما با این کار موجب تخلیه منفی قدرت، توان و انرژی روحی و جسمی آنها می‌شوید.او تصور می‌کند که توان انجام هیچ کاری را به طور صحیح ندارد و در بسیاری از موارد نیز واقعا همین‌طور می‌شود و کم‌کم از نظر فکری و روحی ضعیف می‌شود و حتی نمی‌تواند با همسن و سالان خود بخوبی ارتباط برقرار کند.

تهدید کردن
اگر حرفم را گوش ندهی، همین جا رهایت می‌کنم و می‌روم. اگر دوباره این کار را بکنی، تو را از خانه بیرون می‌اندازم و...
درواقع تهدید به معنی بزرگ جلوه دادن ناراحتی شما از موضوعی است. شما نخستین تاثیری که بر فرزندتان می‌گذارید، ترور شخصیت اوست. وقتی احساس تهدید کند؛ یعنی از آینده می‌ترسد و ترس بزرگ‌ترین مانع در راه شکوفایی استعداد و شخصیت اوست. او آسیب‌پذیر خواهد شد و به قدری ضعیف می‌شود که از هر چیز و هر کسی می‌ترسد و با هر مشکلی به گریه می‌افتد.
وقتی احساس کند شما که به عنوان والدین مورد اعتمادترین افراد زندگی‌اش هستید، میخواهید او را رها کنید یا به او صدمه بزنید، چگونه خواهد توانست به خودش و دیگران اعتماد کند و در آینده از زندگی با روابط سالم لذت ببرد؟
به همین دلیل در چنین مواقعی که بشدت از دست او عصبانی می‌شوید، به جای این تهدیدها به او بگویید بهتر است به اتاقش برود و چند دقیقه‌ای در تنهایی با خود به کارهایش فکر کند. مطمئن باشید با رعایت موارد بالا بهتر نتیجه می‌گیرید و هم احساس احترام و صمیمیت بیشتری در خانواده و میان شما و فرزندانتان ایجاد می‌شود و هم این‌که رفتارهای فرزندان از حالت لجبازی و فرسایشی خارج می‌شود و انعطاف بیشتری از خود نشان می‌دهند.


خداوندا به ما آگاهی ارزانی دار تا زندگی ای پربار داشته باشیم.